با الهام از منابع غنی در ادبیاتِ داستانی:
صحنهی تئاتر خراسان را سرشار از مطالعه کنیم
آرش خیرآبادی، نمایشنامهنویس، مدرس تئاتر و سردبیر تارنمای مشهدتئاتر، در جامعهیی که روز به روز میزانِ مطالعهی کتاب کمتر و کمتر میشود، وظیفهی اهل مطالعه و هنر، سنگینتر و سنگینتر خواهد شد. چرا که این مسوولیتِ اهالیی هنر است تا فرهنگِ مطالعه را هر چه بیشتر، در میانِ جامعهی خویش رواج داده و عموم را به سوی آگاهی و دانستنِ افزونتر، سوق دهند.
اگر از کتابهای مقدس صرف نظر کنیم، بیشترین میزانِ مطالعه در میانِ جوامع بشری، مربوط به کتابهای رُمان است. ادبیاتِ داستانی در همهی کشورها از بالاترین فروش برخوردار بوده و گاه هستند کتابهایی که تیراژشان به بیش از دویست میلیون نسخه میرسد. به عنوانِ نمونه «داستان دو شهر» [اثر چالز دیکنز] بیش از دویست میلیون نسخه تا به حال فروش داشته یا کتاب «خدایگانِ انگشتریها/ اربابِ حلقهها» [اثر جیآرآر تالکین] بیش از یکصد و پنجاه میلیون نسخه فروخته است. در میانِ پرفروشترین کتابهای تاریخ، نامهایی چون «شهریار کوچولو» [آنتوان دو سنت اگزوپری]، «هابیت» [جیآرآر تالکین]، «ده بچهزنگی» [آگاتا کریستی] و رؤیای تالار سرخ [کائو ژوکین] همه با بیش از یکصد تا یکصد و چهل میلیون نسخه، از جملهی پرمخاطبترین کتابهای تاریخاند که اتفاقن همگی، جزو ادبیاتِ داستانی محسوب میشوند. به این آمار اگر همهی مجموعهی «هری پاتر» [جیکی رولینگ] را اضافه کنیم، رقمِ باورنکردنیی چهارصد و پنجاه میلیون نسخه به دست میآید!
***
در ایران نیز اگر از آمارِ کتابهای قرآنِ کریم، دیوانِ حافظ و شاهنامه بگذریم، به تبعِ دیگر کشورهای جهان، ادبیاتِ داستانی، پرمخاطبترین کتابها هستند. در نتیجه، برای بالاتر بردنِ میزانِ مطالعه در یک جامعه، بهترین راه، نشرِ آثارِ داستانی و ترغیبِ عموم به خواندنِ رمان و داستان کوتاه خواهد بود.
رمانهایی چون «کلیدر» [محمود دولت آبادی]، «سوو شون» [سیمین دانشور]، «بامداد خمار» [فتانه حاجسید جوادی]، «بوف کور» [صادق هدایت] و بسیاری از عنوانهای دیگر، همه و همه، جزو آثار ادبیاتِ داستانیاند که مخاطبانِ فراوانی را از زمانِ نشر تا امروز، به خود جلب نمودهاند.
تئاتر، به عنوانِ یکی از نهادهای فرهنگسازِ جامعه، همواره از دیرباز تا کنون، ادبیاتِ داستانی را دستمایهی بسیاری از نمایشنامههای خویش کرده است. اهمیت تآتر در پرداختِ به داستان و میزانِ اقبالِ عمومیاش به حدی ست که اغلبِ داستاننویسانِ مشهور، علاوه بر داستانپردازی، به نمایشنامهنویسی نیز روی آوردهاند. آثارِ نمایشیی صادق هدایت، صادق چوبک، هوشنگ گلشیری، غلامحسین ساعدی و دیگران، همهگی افزون بر آثارِ داستانی، آثار درام نیز در کارنامهی خویش دارند.
***
تئاتر خراسان، از لحاظِ پرداخت نمایشی به آثارِ ادبیاتِ داستانی، فقیر است. ما کمتر سراغِ رمانهای معروفِ ایرانی رفتهایم و با اقتباس از آنها، نمایشنامهای را بر صحنه بردهایم. کمتر اتفاق افتاده که رمانی را دستمایهی کارِ خویش قرار داده و با اجرایی کردناش، علاوه بر آشناییی مخاطب با یک اثرِ داستانیی خوب، علاقهی تماشاگر را به مطالعهی بیشتر، برانگیختهایم.
به عنوانِ نمونه، رمانی چون «کلیدر» یا «جای خالیی سلوچ» میتواند منبعی غنی از مجموعهی باورها و مناسکِ خراسانی باشد که در قالبِ یک درامِ خوشپرداخت، به مخاطب ارایه میگردد.
تئاتر خراسان نیاز مبرمی دارد تا با توسل به ادبیاتِ داستانیی کشور، رنگ و بوی فرهنگیتری به خود گیرد. ما اغلب سراغِ مضامینی میرویم که ساخته و پرداختهی خودِمان است و این البته جای بسی خوشحالی دارد؛ اما چه میشد اگر هر نمایشنامهنویسی در طولِ عمرِ کاریاش بر خود وظیفه میدانست تا با اقتباس از یک رمانِ پرفروشِ ایرانی، دستِ کم یک نمایشنامه را در کارنامهاش میگنجاند؟
***
اگر حمل بر آرمانگرایی و خیالپردازی نشود، باید گفت که سرانهی مطالعهی اهالیی تئاتر در هر جامعهای باید بالاتر از دیگران باشد. یک تئاتری باید الگوی مطالعهی بیوقفه و شاخصی برای سنجشِ سوادِ جامعه گردد. کتاب از دستِ تئاتریها نباید بیافتد و این مهم باید تا آنجا پیش رود که اگر کسی را در خیابان با کتابی در دست دیدیم، پیش از هر چیز، بیاندیشیم که از اهالیی تآتر است.
صحنهی تئاتر خراسان را از مطالعه باید سرشار کرد. صحنهی تئاتر خراسان باید محلی برای ترویج فرهنگِ کتابخوانی باشد و تآتریها میبایست پیش از آن که دیگران را به خواندن ترغیب کنند، خود، سرآمدِ جمعیتِ اهل مطالعه باشند.
بر روی سنِ تئاترِ خراسان، جای آثارِ فاخر ادبیات داستانی، خالی ست. ما وظیفه داریم به عنوانِ مجموعهای فرهنگی، هر لحظه و به هر وسیله، مخاطبانِ خویش را تشویق به خواندن کنیم. و از آنجا که بهترین روش برای ترغیب به خواندن، معرفیی آثارِ داستانی است، چه بهتر که بر خود فرض بدانیم تا هر سال، حداقل یک اثرِ اقتباسی را از ادبیاتِ داستانی، به روی صحنه ببریم.