گفتگوی آفتاب یزد با رضا احمدی، کارگردان تئاتر «خروس»
دغدغه برخی مسئولان فرهنگی، فرهنگ نیست
داستان، داستان بغضهای در گلو خفته دخترکان معصومی است که محکوماند به زیستن، به زیستن در جایی که آنها را به هیچ میشمرند، آنها محکوماند به قوانین خودساختهای که بر مردم غالب شده است، محکوماند به اینکه در هوای آزاد آزادی دمی برآسایند و مثل بقیه جاها زندگی کنند و نمایشنامه خروس روایت تحسینبرانگیزیاست از چنین داستانی. نمایشنامهای به کارگردانی رضا احمدی و نویسندگی محمد رحمانیان که در هشتمین جشنواره تئاتر چخوف در بین نمایش سایر کشورها - که از 6 تا 11 سپتامبر در شهر یالتا روسیه برگزار شد- به رقابت پرداخت و برنده بهترین تئاتر مبنى بر سیستم استانیسلاوسکى و بهترین گروه بازیگران شد. جالب اینکه این نخستین حضور یک تیم ایرانی در این جشنواره بود. «خروس» با بهرهگیری از داستانی رئال به زندگی مردم افغانستان بهویژه زنان آن میپردازد و حالا که چند سالی است پدیده شوم داعش برجهان سایه افکنده، این نمایشنامه یک جورهایی بهروزتر و ملموستر هم شده است. به خاطر موفقیت تیم تئاتر کشورمان در جشنواره چخوف روسیه به سراغ رضا احمدی، کارگردان تئاتر خروس رفتیم و از او در اینباره پرسیدیم البته گریزی نیز به مسائل فرهنگی که این روزها در کشور در حال اتفاق است، زدیم. آنچه در ادامه میخوانید ماحصل این گفتگوست.
** آقای احمدی! پیش از هر چیز از نمایش خروس برایمان بگویید اینکه چه شد به فکر اجرای این نمایش افتادید؟ چگونه برای اولین بار آن را به روی صحنه بردید و گروهتان را چگونه تشکیل دادید؟
نمایش خروس نوشته درخشان محمد رحمانیان است. نمایشنامهای که در اواخر دهه هفتاد نوشته شده و داستان آن در روزگار حکومت طالبان بر افغانستان و در روستایی دور افتاده در دره پنجشیر میگذرد و در همان سالها به کارگردانی خود ایشان و با بازی مرحوم احمد آقالو، مهتاب نصیرپور و حبیب رضایی اجرا شد. من این نمایشنامه را در سال 83 خواندم، نوشتهای که هم در محتوا و هم در شکل برایم بسیار جذاب آمد. باور داشتم که این نمایشنامه میتواند پیشنهاد خوبی برای اجرای دوباره باشد تا اینکه در سال 92 با جدیشدن اخبار پیرامون داعش و تندرویهای ایدئولوژیک در جهان، تصمیم به اجرای آن گرفتم. چیزی که به من انگیزه میداد این بود که در زمان نگارش نمایشنامه، یک طالبان وجود داشته است و یک افغانستان. اما حالا طالبانهای بسیاری وجود دارد که تقریبا تمام جهان را گرفتار خود کردهاند، بنابراین تلاش کردم نمایشنامه خروس را با رویکرد تقبیح تندروی و جنگ و نمایش بخشی از تبعات وحشتناکی که بهویژه برای زنان و کودکان دارد اجرا کنم و البته این مصیبت بزرگی است که میشود حرفهایی از درد و نکبت در دو دهه پیش را همچنان امروز هم زد، آن هم جدیتر و وسیعتر. یکی، دو بار گروهی تشکیل دادیم و چند جلسه هم تمرین کردیم ولی راستش آن چیزی نبود که میخواستم. لاجرم تمرینها را تعطیل کردم تا اینکه در اردیبهشت93، با یک تیم خیلی خوب تمرین را شروع کردیم و بعد از حدود 4 ماه تمرین، نمایش را در شهریور93 در تئاتر شهر مشهد به صحنه بردیم. در طول یک ماه اجرا، افتخار داشتیم که آقای رحمانیان، خانم مهتاب نصیرپور، اشکان خطیبی، بهنوش طباطبایی، سعید سهیلی، دکتر لطفی مقدم،
محمودرضا رحیمی و... این نمایش را دیدند و خدا را شکر بازتابهای خیلی خوبی هم داشت. افتخار بالاتر از اینکه آقای رحمانیان نویسنده «خروس» نگاه و تحلیلی که ما از نمایش داشتیم را تایید و تحسین کردند و از بازیها و کارگردانی رضایت داشتند. نمایش در مرداد سال بعد، با حمایت شرکت کارت اعتباری ایران کیش، در خانه موزه استاد انتظامی در تهران برای 15 شب به روی صحنه رفت که در آنجا نیز هنرمندان زیادی از جمله مسعود فروتن، جلیل فرجاد و... نمایش را دیدند.
** تمام گروه شما مشهدی بودند؟
بله
** چه شد که تئاتر خروس سر از جشنواره چخوف روسیه درآورد؟
از آنجایی که در همه عناصر شاکله نمایش، اصرار بر رعایت قواعد رئالیسم داشتم، علاقهمند بودم که در مهد تئاتر واقعگرا، یعنی روسیه اجرا شود. جشنواره تئاتر چخوف که جشنوارهای معتبر و بینالمللی است بهترین موقعیت بود. ثبتنام و فیلم را ارسال کردیم که خوشبختانه نمایش ما در این جشنواره پذیرفته شد. در شهریور امسال (95) درشهر یالتا روسیه – شهری که آنتوان چخوف سالها در آن زندگی کرده و نمایشنامههای باغ آلبالو و سه خواهر و داستان کوتاه دوشیزه و سگش را آنجا نوشته است- به روی صحنه رفتیم و از سوی پنج داور که همگی از کارگردانها و تهیهکنندگان بزرگ روسیه بودند، برنده عنوان بهترین نمایش مبتنی بر سیستم استانیسلاوسکی و بهترین گروه بازیگران شدیم.
** واکنش تماشاچیان روسی به این نمایش چگونه بود؟
روسیه کشور تئاتر است و مردمش علاقه شدیدی به این هنر دارند، در اجرای نمایش خروس، سالن چخوف در شهر یالتا، مملو از جمعیت بود. واکنشها بعد از اجرای نمایش، شگفتانگیز بود و غیرقابل باور برای ما. حتی واکنش داوران هم برای ما جای شگفتی داشت. معمولا رسم نیست که داور تا قبل از اختتامیه اظهارنظری درباره یک نمایش که در رقابت حضور دارد، بکند، ولی داوران پیش از اختتامیه و هر روز، هر کجا که بازیگران را میدیدند تحسین و تشویق میکردند. نمونهای از این واکنشها در بازدیدی بود که از خانه چخوف داشتیم. رئیس خانه موزه چخوف، نام نویسنده نمایش را پرسید و یادداشت کرد. بعد از آن گفت که محمد رحمانیان بار دیگر باعث زندهشدن یاد او(چخوف) در ذهنها و قلبهای ما شد و سپس به بازیگر نقش ماه جان (نرگس آمنده) رو کرد و گفت که اگر آنتون پاولوویچ (چخوف) زنده بود بازی شما را دوست میداشت. خب قطعا برای ما، جایزهای بهتر از این وجود نداشته و ندارد.
** قبلا با این گروه بازیگران کارکرده بودید؟
بله، منتها با هرکدام از ایشان در نمایشهای جداگانهای کار کرده بودم. نمایش «خروس» اولین تجربه ما با این گروه بازیگران و در کنار هم بوده است. به هر حال همه ما در یک گروه نمایش با عنوان گروه تئاتر «پل» جای میگیریم و فعالیت میکنیم. گروه تئاتر پل تاکنون بیش از 20 نمایش را با کارگردانها و بازیگران مختلف در شهرهای داخلی و خارجی مانند مشهد، تهران، شیراز، رشت، اراک، زنجان، کرمانشاه، شهرکرد و نیز لندن و پاریس به صحنه برده است و خروس هم یکی از آنهاست که در مشهد، تهران و یالتا در روسیه اجرا شده است.
** از نگاه خود شما چرا باید از بین همه کشورهای شرکتکننده، تئاتر خروس عنوان بهترین بازیگران را کسب کند؟ یا چرا باید این نمایش برترین نمایش جشنواره چخوف شود؟ تعبیرتان ازاین انتخاب چیست؟
روسها واقعگرایی را خیلی دوست میدارند و خود را صاحب آن میدانند. پایبندی به تمام قواعد رئالیسم بسیارسخت است، هم در کارگردانی و هم در بازیگری و دکور و... این موضوع را کسی بهتر از دوستداران و شاگردان و پیروان داستایوفسکی، گوگول، گورکی، چخوف و استانیسلاوسکی درک نمیکند. در طول اجرای نمایش خروس و بعد از آن، علاقه، فهم و درک رئالیسم را در روسها به عینه دیدم. پس افتخار و موفقیت بزرگی است که چنین جایزهای در چنین جشنوارهای و از سوی چنین هنرمندانی به گروه ما میرسد. این موضوع برای ما بسیار اهمیت دارد. جایزهای با نام استانیسلاوسکی را در کشوری که زادگاه اوست و از سوی شاگردان متعصب او دریافت کردیم. گمان میکنم دلیلش هم این بوده که در رعایت قواعد تئاتر واقعگرایی موفق بودهایم.
** استقبال مقامات فرهنگی روسیه از شما چگونه بود؟
رئیس جشنواره، آقای «رودنیک» که به ما خوشامد میگفت، بیان کرد که شما اولین گروه تئاترایرانی هستید که در این جشنواره پذیرفته شده است و از این موضوع بسیار خوشحال بود. به هر حال در همه جای دنیا رسم است که به هنرمند احترام میگذارند، خیلی بیشتر از آنکه مسئولان ایرانی به آن فکر میکنند، در روسیه هم مثل همه جای دنیا این احترام وجود دارد.
** مثلا چه مدل احترامهایی؟
از لحظهای که پایمان را در روسیه و شهر «یالتا» (محل برگزاری جشنواره چخوف) گذاشتیم تا لحظهای که ما را برای بازگشت به فرودگاه هدایت کردند هرگز احساس تنهایی و غربت نکردیم. هر مشکل یا احتیاجی که دارید حل میکنند و هر آنچه از مسئولانشان میخواهید با احترام و روی گشاده در اختیار شما میگذارند. جدای از مسئولان فرهنگی که خب شاید رسیدگی و احترام را وظیفه خود میدانند، در زمان بازگشت از شهر یالتا به مسکو، یکی، دو نفر از گروه، لباس جشنواره را پوشیده بودند. مهماندار هواپیما از ماجرای لباسها و حضورمان در روسیه پرسید و برای او گفتیم که در جشنواره چخوف حضور داشتیم، چند لحظه بعد خلبان، به ما خوشامد گفت و به مسافران اعلام کرد که یک گروه هنرمند ایرانی در داخل هواپیما هستند که در جشنواره چخوف شرکت داشتند و این باعث خوشحالی است! به هر حال این گونه رفتارها را ما هرگز در ایران ندیدهایم! و چون ندیدهایم، برایمان عجیب و تازه است.
** به نظر میرسد از رفتار مسئولان داخلی خودمان دل پری دارید. اساسا واکنش مسئولان تئاتر ایران، چه پیش از برندهشدنتان در جشنواره تئاتر چخوف و چه قبل از آن به چه شکل بود؟
گویا اصلا خبر ندارند! البته وقتی همه خبرگزاریهای داخلی اعلام میکنند که چنین نمایشی به جشنواره رفته و برنده جایزه شده است و اکثر هنرمندان عرصه تئاتر از این موضوع خبردارند چطور میشود آقایان خبر نداشته باشند؟! ما هرگز توقع این را نداریم که دولت یا مسئولان تئاتر ایران، ما را حمایت مالی کنند. ولی وقتی گروهی کاملا خصوصی و با تلاش خودش و با لطف و حمایت دو کمپانی خصوصی که هیچ وظیفهای در این قسم موارد ندارند، در جشنوارهای بینالمللی پذیرفته میشود و از همه مهمتر از آن جشنواره جایزه میگیرد، گمان نکنم یک تشکر، یک خسته نباشید یا یک تبریک زحمت چندانی داشته باشد و وقت زیادی را از ایشان بگیرد. با تبریک آنها حداقل دل ما قرص میشود که یک نفر حواسش به ما هست و ما را دیده. حتی یک مسئول رده میانی ارشاد چنین کاری را میکرد برای ما کمی دلخوشی بود ولی دریغ. فکر نکنم تشکرکردن ربطی به مشکلات اقتصادی داشته باشد. شاید هم مسئولان فرهنگی و هنری ما کارهای مهمتری دارند. بد نیست بدانید که ما پنج نامه به آدرس پنج ایمیل مسئولان سفارت ایران و یک نهاد فرهنگی دولتی دیگر در روسیه فرستادیم. از سفیر و رایزن و غیره. محتوای نامه هم صرفا اطلاعرسانی در مورد حضور ما در روسیه و جشنواره چخوف بود و اینکه تنها در این مدت کوتاه، حواسشان به ما باشد. اما دریغ از یک پاسخ حتی منفی!
** فکر میکنید چرا این مسئولان واکنشی از خود نشان ندادند؟
اصل تئاتر و هنرمند اهمیتی ندارد. به نظرم کسر شانشان باشد که برای یک گروه بینام و بیادعا چنین کارهایی بکنند. وقتی چهره معروفی در بین ما نیست، خب طبعا اثری هم از آقایان نخواهد بود! حالا ما برنده جایزه بینالمللی شدهایم، خب شده باشیم... مهم این است که برد خبری و تبلیغی نداریم. البته گویا بهتازگی خیلی سرشان شلوغ شده و گرفتارند، چون حتی به امثال آقای اصغر فرهادی و جایزههای بزرگش هم محل نمیگذارند.
** شما چرا در نمایشتان از چهرهها استفاده نکردید اینگونه مسئولان هم نگاهشان نسبت به تئاتر خروس تغییر میکرد؟
اولا اینکه بنای ما از ابتدا چیز دیگری بود و به مسائل اینچنینی فکر نمیکردیم. حتی به اقتصاد نمایش هم چندان فکر نکردیم و صرفا نگاه آرت داشتیم و تجربه. بازیگرانی را که من انتخاب کردم بازیگرانی بودند که میدانستم به درد این نقشها میخورند و میتوانیم در یک پروسه بلندمدت و در جریان تمریناتی طولانی و طاقتفرسا به کشف و شهود موردنظرمان نزدیک شویم. از طرفی این نمایش در مشهد آماده شد و پس از آن در تهران اجرا و سپس به روسیه رفت. در مشهد هم که خب طبیعتا بازیگر چهرهای وجود ندارد.
** اما هنرمندان مشهوری که مشهدی هستند کم نداریم.
بله. اولا هنرمندان همگی در تهران زندگی میکنند و مطلب بعدی این است که وجود چهرهها در هر نمایشی رابطه مستقیمی با بودجه شما دارد که در مورد این نمایش باید بگویم که صفر بوده است. همین حضور ما در جشنواره چخوف هم، بدون حمایت شرکت ایران کیش و منطقه آزاد انزلی ممکن نبود. با این همه فکر نمیکنم اگر بازیگران بنامی را هم میآوردیم، میتوانستند بهخوبی بازیگران اکنون نمایش خروس باشند. این موضوع را همه بزرگانی که تئاترمان را دیدند اذعان میکنند. یادم میآید که اشکان خطیبی بعد از اجرای نمایش در یادداشت خود روی پوستر ما تعبیر «ستارگانی بینام اما پرفروغ» را بهکار برد و بعدها هم بارها چه در مقابل و چه پشت سر ما از نمایش و بازیگران آن تعریف کرده است. جناب استاد رحمانیان، خانم مهتاب نصیرپور، خانم بهنوش طباطبایی، آقای رحیمی و دیگران هم همین طور. بنابراین فکر میکنم که ما بهخاطر وجود بازیگران خوبی که در این نمایش داشتیم نیازی به چهرهها نداشتیم. اما این را قبول دارم که برای تبلیغ، فروش و سایر کارهایی که چندان به هنر مربوط نمیشوند، استفاده از چهرهها ضروری است.
** میگویند تئاتر مظلوم واقع شده است، آیا همه تئاترهای ایرانی مظلوماند؟
از نگاه من بله. آن چیزی که محل اختلاف است این است که مثلا میگوییم فلانی وضع خوبی در تئاتر دارد، حمایت دولت را دارد، رسانه دارد و به همین خاطر فروش خوبی هم میکند و موفقتر است. ولی حقیقت این است که حتی همان که از نظر ما نورچشمی است، چندان وضعیت رشکبرانگیزی ندارد. همه چیز مقطعی است. بزرگان و مفاخر تئاتر ما هم همینطور. اعتبار و احترامی که هنرمندان همطراز ایشان درنقاط دیگر جهان دارند، هرگز نداشته و ندارند. حتی با نهایت حمایتهای مالی معمول دولتی هم درآمدشان با توجه به طول تمرینها، هزینههای دکور، لباس و گریم و بازیگر و البته هنر و دانش و تجربهشان، به هیچ عنوان چشمگیر نیست. هنرمندان دیگر رشتهها مثل موسیقی و سینما اوضاع بهتری دارند و من فکر میکنم تئاتریها بهخصوص غیرتهرانیها، مظلومتریناند.
** گروههای تئاتری مثل شما که از دل مشهد درآمدهاند چطور؟
گروههای تئاتر در خارج از تهران که دیگر هیچ. هیچ که میگویم به معنای واقعی کلمه است. آنها بیشتر به این فکر میکنند که در پایان اجرای نمایششان ضرر نکرده باشند که در اکثر مواقع هم ضرر میکنند! چیزی که تئاتر را در شهرهای غیر پایتخت زنده نگه داشته، تنها و تنها عشقی است که اهالی تئاتر به هنرشان دارند. در رابطه با موقعیت اجتماعی، احترام و اعتبار هم که صحبتش را کردیم، هنرمندان تئاتر شهرستان نمیتوانند و حق ندارند هیچ توقعی داشته باشند یا حتی به آن فکر کنند. اساسا بود و نبودشان تفاوتی برای کسی ندارد! همین حالا اعلام کنند که تئاتر شهرستانها تعطیل شود، تئاتر نداشته باشند. هیچ اتفاقی نمیافتد. اتفاقا موجبات خوشحالی بسیاری از مسئولان فرهنگی -هنری آن شهرها هم فراهم میشود. چون اولویت و وظیفه و دغدغه اصلی ایشان اصلا فرهنگ نیست. همه دنیا دیگر ایمان دارند که برای رسیدن به هر چیزی از قبیل سیاست، اقتصاد، قانون و هر چیزی که لازمه پیشرفت هر جامعهای است هیچ نسخهای کارسازتر از فرهنگ نیست. در واقع هیچ راهی امنتر و مطمئنتر از فرهنگ نیست. بعید میدانم آقایان در کشور ما هنوز این را نفهمیده باشند. البته این را هم بگویم که در مقابل این بیتفاوتی، تئاتر شهرستانها شریفترین تماشاگران را دارد، چراکه صرفا برای تماشای تئاتر ناب بلیت میخرند و به سالنها میآیند. نه برای تماشای چهرهها!
** بعد از برنده شدنتان در جشنواره چخوف واکنش مسئولان تئاتر مشهد چگونه بود؟
هیچ! تنها رئیس انجمن نمایش که بیشتر و پیشتر از مسئول بودن، هنرمند است، تبریک رسمی گفت.
** اساسا تئاتر مشهد در چه وضعیتی بسر میبرد؟
به نظرم تئاتر مشهد به دلیل هنرمندان بزرگ و با دانش و نیز عقبه درخشانی که دارد هم در کیفیت و هم در کمیت، در بین شهرستانها حرف اول را میزند. این موضوع را هم باید بگویم که تئاتر تهران هویت مستقلی ندارد و مجموعهای از بازیگران و هنرمندان خوب شهرستانها که به تهران مهاجرت کردند تئاتر تهران را شکل دادهاند. خوببودن تئاتر مشهد هم ارتباطی به مسئولان آن ندارد بلکه صرفا دانش، تلاش و عشق خود بچههای تئاتر مشهد است که باعث این سرآمدی
شده است.
** آقای احمدی! شما در شهری مثل مشهد برنامههای هنری خود را اجرا کردید، شهری که اخیرا لغو کنسرتها را در آن داشتیم، آیا برای اجرای تئاتر هم به مشکلاتی مشابه برخورد کردید؟ اگر روزی بر سر تئاتر مشهد همانی بیاید که این روزها بر سر کنسرتهایش آمده چه خواهید کرد؟
مشکلات از آن نوعی که کنسرتها را تعطیل کرده تا دلتان بخواهد در مشهد وجود دارد. اگر تئاتر مشهد زنده است و سرآمد، به این دلیل نیست که فشاری نبوده باشد. تئاتر و اهالی آن در مشهد، راه خودشان را پیدا و ثابت کردهاند. هنرشان را میشناسند، شرایط شهرشان را میشناسند. همیشه همان حرف و حدیثهای کنسرتی درباره تئاتر مشهد نیز بارها زده شده است.
** چه حرفهایی؟
مثلا در مورد یک تئاتر میگویند تبلیغ سبک زندگی آمریکایی است. در مورد دیگری میگویند مروج فساد! در حالی هیچکدام هرگز چنین نبودهاند. واضح است این حرفها و رفتارها صرفا جهت تسویه حسابهای حزبی است.
** با توجه به این موضوع که خود شما اصالتا مشهدی هستید و موضعگیری وزیر ارشاد را هم درباره موسیقی و کنسرت در مشهد شاهد بودید آیا هیچ نگرانی از این بابت برای عرصه تئاترمشهد ندارید؟
نگرانی که همواره با ما بوده و خواهد بود. اساسا کار دیگری جز نگرانی نداریم. زندگی میکنیم که نگران باشیم. چاره چیست؟ ما چاره را در مقاومت یافتهایم و در جنگیدن. ما هرگز عقبنشینی نکردهایم. دلیلی برای این کار نداشتهایم. کار خطایی نکردهایم. مگر اینکه روشنگری و دعوت به اندیشیدن را خطا بدانیم.
** از دیدگاه شما ولنگار در حوزههای غیرفرهنگی هم وجود دارد؟
ولنگار آن کسی است که خون مردم را درشیشه میکند. ولنگار آن کسی است که بیتالمال را به یغما میبرد، آماری خواندم که نوشته بود 300آقازاده فقط در لندن زندگی میکنند! بقیه شهرها و کشورهای دنیا بماند... اشتباه گرفتهاند! ولنگار،
هنرمند شریف مملکت نیست که بیهیچ ادعایی و بیهیچ حمایت مادی و معنوی، بهطور کاملا مدنی و در چارچوب قانون از زخمها و دردهای مردمش میگوید. یک نمایشنامه تا بخواهد به صحنه برود، دستکم در سه مرحله بررسی میشود تا تایید شود. حتی در طول اجرای نمایش هم بهطور نامحسوس و محسوس بارها بازبینی میشود. پس قطعا ما دست از پا نمیتوانیم خطا کنیم و البته بنای ما هم چنین نیست که خطایی کنیم، بنابراین آقایان جاهای دیگری هم بهدنبال
ولنگاری بگردند.
** تا حالا به خود شما گفتهاند که نباید تئاتری را در شهرتان اجرا کنید؟
بله. همین نمایش خروس. نمایشی که از زشتیهای جنگ و افراطیگری و از ظلم و نفرت و تبعیض نسبت به زنان و نفرت و نکبت حاصل از جنگ در یک جایی مثل افغانستان میگوید. کاملا هم تکلیفش با خودش و مخاطبش روشن است. برای این نمایش مرا
سهساعت ونیم معطل کردند. یک آقایی که فرق بین اکران و اجرا را نمیدانست و دائم به «اجرای» نمایش میگفت «اکران»، چیزهایی از نمایش بیرون آورده بود و با جهل باورنکردنی خود و از موضع بالا همراه با یک لبخند رضایت حاصل از کشفیات خود، سعی میکرد تجزیه و تحلیل خود را به من اثبات کند. به او گفتم که در تمام این سالها که این نمایشنامه چاپ و اجرا شده، شما منحصربفردترین تحلیلها را دارید که هرگز به مخیله بررسها، ناظرها، بازخوانها، بازبینها، تماشاگران و حتی نویسندهاش هم خطور نکرده. درد اینجاست که این آدم، آدم دولت است. دولت به او این اجازه را میدهد که از یک دستگاه بیاید و نمایش را تحلیل کند و بعد بگوید من با آن هیئت نظارتی که به شما اجازه اجرای این نمایش را داده است، برخورد میکنم که البته برخورد هم کرد. باز خدا را شکر که گروه و نمایش ما کمترین آزار را از ایشان دیدیم. همین قدر بگویم که مفاخر تئاتر مشهد را با معیارهای شخصی و بیپایه و اساس، یا مجبور به مهاجرت کرده است یا ممنوعالفعالیت. همچنان هم بیهیچ مانعی به یکهتازیهای خود ادامه میدهد.
اگر بخواهید عملکرد وزیر ارشاد را در چند جمله توصیف کنید چه خواهید گفت؟
وزیر ارشاد با حرفهای خوب آمد ولی خوب عمل نکرد. اوایل فکر میکردیم که اتفاقات خوبی خواهد افتاد. همراه با دولت امید ما هم امیدوار بودیم. شروع بدی هم نبود، اما در حوزه فرهنگ و هنر پایان بدی را شاهدیم. گاهی فکر میکنم که ایستادن مقابل چند خودسر، یعنی از برجام سختتر است؟ باز خدا را شکر که تیشه عدهای هنوز به آن شکل به تئاتر گیر نکرده است.
** آینده تئاتر ایران با روندی که طی میشود را چگونه ارزیابی میکنید؟
تئاتر ایران روند روبه رشدی دارد...
** با همه این فشارها و مشکلات؟
بله! در نسل قدیم و میانی تئاتر این مملکت، بازیگران، نویسندگان و کارگردانان بزرگی داریم. نمایشهای درخشانشان و حضور بینالمللی آنها را ببینید. هیچ چیز از تئاتر روز دنیا کم ندارند. البته تکرار میکنم که اعتقاد دارم این پیشرفت به مسئولان هنری ما ارتباطی ندارد و حاصل تلاشهای شخصی هنرمندان است.
** با تعاریفی که شما کردید من فکر میکنم اگر حمایت هم نبود لااقل سنگاندازی نباشد راضی هستید؟
توقع ما از دولت جدید هم همین بود. اینکه جلو تنگنظریها، سیاسیکاریها وسنگاندازیها گرفته شود. ما شرایط را درک میکنیم. میدانیم که در آن 8 سال چه بر سر فرهنگ آمد و اینکه پولی برای تئاتر وجود ندارد را میفهمیم. ولی توقعمان این است دولت هم درک کند. هنرمند بیش از حمایتهای مادی به حمایتهای معنوی و آرامش نیاز دارد. باید بتواند حرفش را فریاد بزند. آن وقت خوراک خوب به مردم میدهد، فرهنگ میسازد، طرح مسئله میکند و مردم را تشنه دانستن میکند. نتیجه سیاستهای غلط را میتوانید در آمار تماشاگران و گردش مالی تئاترهای آزاد و نیز بیکاری و مهاجرت بزرگان تئاتر مملکت ببینید.
** من به یاد نمیآورم که در دوره احمدینژاد، با این حجم مقابله با کنسرتها و لغو آنها یا مشکلاتی که در تئاتر شما گفتید مواجه بودیم، این یعنی در این سه سال حتی وضعیت ما بدتر شده است؟
دقیقا بحث تسویهحسابهای جناحی است (البته بحث قانونی که از نهادهای قانونی صادر میشود جداست) که با روی کار آمدن دولت جدید به اوج خود رسیده و مشکل اینجاست که این وزارت ارشاد نمیتواند در برابر چنین فشارهایی بایستد. شاید بهتر باشد آقای روحانی برای دولت جدیدش فکر دیگری بکند.
**نظرتان راجع به تغییر یا استعفای جنتی که این روزها درباره آن صحبت میشود، چیست؟
حقیقتش خیلی از صحت این اخبار مطلع نیستم. ولی احساس میکنم این هم از جنس همان بازیهای سیاسی است. به هر حال تغییر و تحول در این مقطع و به این شکل، تنها عایدات سیاسی خواهد داشت و هیچ تغییری در اوضاع فرهنگ و هنر مملکت و حال و احوال هنرمندان ایجاد نخواهد کرد.
**- در زمان بازگشت از شهر یالتا به مسکو، یکی، دو نفر از گروه، لباس جشنواره را پوشیده بودند. مهماندار هواپیما از ماجرای لباسها و حضورمان در روسیه پرسید و برای او گفتیم که در جشنواره چخوف حضور داشتیم. چندلحظه بعد خلبان، به ما خوشامد گفت و به مسافران اعلام کرد که یک گروه هنرمند ایرانی در داخل هواپیما هستند که در جشنواره چخوف شرکت داشتند و این باعث خوشحالی است!
**- ما هرگز توقع این را نداریم که دولت یا مسئولان تئاتر ایران، ما را حمایت مالی کنند. ولی وقتی گروهی کاملا خصوصی و با تلاش خود و با لطف و حمایت دو کمپانی خصوصی که هیچ وظیفهای در این قسم موارد ندارند، در جشنوارهای بینالمللی پذیرفته میشود و از همه مهمتر از آن جشنواره جایزه میگیرد، گمان نکنم یک تشکر، یک خسته نباشید یا یک تبریک زحمت چندانی داشته باشد و وقت زیادی را از ایشان بگیرد
**- در سال 92 با جدی شدن اخبار پیرامون داعش و تندرویهای ایدئولوژیک در جهان، تصمیم به اجرای این نمایش گرفتم. چیزی که به من انگیزه میداد این بود که در زمان نگارش نمایشنامه، یک طالبان وجود داشته است و یک افغانستان. اما حالا طالبانهای بسیاری وجود دارد که تقریبا تمام جهان را گرفتار خود کردهاند
**تلاش کردم نمایشنامه خروس را با رویکرد تقبیح تندروی و جنگ و نمایش بخشی از تبعات وحشتناکی که بهویژه برای زنان و کودکان دارد، اجرا کنم و البته این مصیبت بزرگی است که میشود حرفهایی از درد و نکبت در
دو دهه پیش را همچنان امروز هم زد. آن هم جدیتر و وسیعتر
**- اگر تئاتر مشهد زنده است و سرآمد، به این دلیل نیست که فشاری نبوده باشد. تئاتر و اهالی آن در مشهد، راه خودشان را پیدا و ثابت کردهاند. هنرشان را میشناسند، شرایط شهرشان را میشناسند. همیشه همان حرف و حدیثهای کنسرتی درباره تئاتر مشهد نیز بارها زده
شده است
**افتخار و موفقیت بزرگی است که چنین جایزهای در چنین جشنوارهای و از سوی چنین هنرمندانی به گروه ما میرسد. این موضوع برای ما بسیار اهمیت دارد. جایزهای با نام استانیسلاوسکی را در کشوری که زادگاه اوست و از سوی شاگردان متعصب او دریافت کردیم.
امید کاجیان