یادداشتی برای مرحوم رضا کمال علوی
سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز
یادداشت صابر افشارزاده خبرنگار هنری تئاتر خراسان رضوی/ در پی درگذشت هنرمند رضا کمال علوی.
تئاتر خراسان رضوی: معمولا عصرهای جمعه دلگیر است اما اینبار صبح جمعه دلمرده و غمناک شد. هیچ وقت از یاد نخواهم برد که صبح روز 16 مهر ماه چطور ترس تنهایی و نخوت مرگ در رختخواب به من پیچید و با دستهای سردش بر آن شد تا مرا در آغوش گیرد.
هیچ نمی دانم که چطور باید این حزن و اندوه جانکاه را با کلماتی چنین حقیر بیان کنم. شاید نخ نما و تکراری اما مگر میشود هر سال پاییز عقده هایش را سرمان خالی نکند؟ اصلاً مگر غیر از این در ذات خود دارد؟
بله، باز لشگر غم صف کشیده و با سکوت سرسام آورش این بار ریشه ای تنومند از درخت سالخورده و نحیف تئاتر خراسان جدا کرد تا آسمانش تاریک تر و دل مرده تر گردد. معلمی که با وجود ناملایمات جسمی و دشواری های روزگار تا آخرین ذره وجودش را صرف نشان دادن مسیر درست و هدایت نسل حاضر به سمت تئاتر شرافتمند کرد.
حیف و صد حیف که مرگ از چنین مردی تنها گودالی را پر می کند. حال دیگر باید عکس استاد را در قاب خاطره ها جستجو کنیم و چه غمناک که او نیز به سکانس خسته کننده و طولانی از دست رفتگان تئاتر خراسان پیوست. بدون شک همه ما دینی به گردن داریم که در طول دوران حیاتش از او آموختیم. بی ادعا بودن و مثل آب جاری شدن. وقتی چندی پیش برای تماشای نمایشمان از او دعوت کردم انتظار داشتم که همچون بسیاری از کنارش ساده عبور کند ولی او بی درنگ پذیرفت و با وجود خستگی که به آن اظهار می کرد، آمد.
رضا کمال علوی در طول دوران حیاتش آثار بسیاری را روی صحنه برد که می توان به عاقبت قلم فرسایی، میراث، مسافران، خانه روشنی ، در حضور باد اشاره کرد. چه غمناک برای ما که باید به او خانه جدیدش را تبریک بگوییم.
سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز
مرده آن است که نامش به نکویی نبرند