در حال بارگذاری ...
...

بهار تئاتر در خراسان رضوی

بهار تئاتر در خراسان رضوی

یاداشت صمیمانه از گناباد خطاب به همه‌ی دست‌اندرکاران و گروه‌های شرکت‌کننده در جشنواره‌ی تآتر خراسان رضوی امسال، به تارنمای مشهدتئاتر ارسال شد.

 به گزارش «تئاتر خراسان رضوی»، نامه‌ای صمیمانه، به قلم حمیدرضا مهدوی‌مقدم رییس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی گناباد خطاب به همه‌ی دست‌اندرکاران و گروه‌های شرکت‌کننده در جشنواره‌ی تآتر خراسان رضوی امسال، به تارنمای مشهدتئاتر ارسال شده است. متن این نامه را در ادامه می‌خوانید:«بوی پاییز می‌آید. تابستان دارد آخرین نفس‌های خودش را می‌کشد. درختان از میوه‌زایی فارغ شده‌اند و مزرعه در آرزوی رقص گندم‌زار به خواب رفته است. با وجود هوای پاییزی اما فضای استان خراسان رضوی را هوایی دیگر است. این روزها، روزهای بهاری تئاتر خراسان است. روزهایی پر از رزهای بهاری. برگ برگ نمایش‌نامه‌های هنرمندان این سرزمین گل صد برگی شده هدیه‌ی عیدانه‌ی مردان و زنان خاور زمین.
هنرمندان تئاتر خراسان رضوی، از گناباد و تربت‌حیدریه و درگز و نیشابور و کاشمر گرفته تا سرزمین توس، آرامگاه شمس‌الشموس، تمام این سرزمین را صحنه‌ای ساخته‌اند به وسعت یک اقیانوس از هنرمندی هنرورانی که قصه می‌سازند. قصه‌هایی تلخ و شیرین. راویان شیرین‌شکن و شیرین سخن این صحنه با کم‌ترین منت بزرگ‌ترین همت را در کار دارند.
این روزها مردم تربت‌حیدریه پای «خاطرات جوجه اردک زشت» نشسته‌اند و اهل کاشمر، شهر سیدان بزرگوار، حمزه و مرتضی، زیر آفتاب سوزان کویری دل به آواز دلدادگان سپرده‌اند. «آوازهای عقیم زیر آفتاب» هم شنیدن دارد. در دیار علامه بهلول گنابادی، این سرزمین قنات‌های کهن، یک خانواده‌ی آبرومند راه گم کرده‌اند و زندگی‌شان برای مردم شهر شد: «داستان یک خانواده آبرومند». راستی شنیدم ایبسن در نیشابور خانه‌ی عروسکی زده است! جالب است «خانه عروسک ایبسن». بی خود نیست که خیام گفته:
ما لعبتکانیم و فلک لعبت باز
از روی حقیقتیم نه از روی مجاز
بازیچه همی کنیم بر نطع وجود
افتیم به صندوق عدم یک یک باز
در درگز اما بنفش در سماع عارفانه، موسیقی طراوت را در هر لحظه نقاشی می‌کند گویی تو «امپرسیون جیغ بنفش» را به نظاره نشسته‌ای و چه زیبا، چه زیبا.
به مشهد می‌رویم. شهری که دنیا آن را به رضایش می‌شناسد. زمینی که غروبگاه هشتمین ستاره‌ی آسمان ولایت و طلوعگاه عاشقان سینه‌چاک امامت است. این جا شهر هنرمندان پرآوازه است که آسمان هنر و ادب و فرهنگ ایران را پرفروغ کرده است. «کروموزوم» هنر این شهر جهش یافته است. این‌جا سرزمین شهنامه‌گوی شگرف جهان فردوسی حکیم است. در این‌جا اگر دیوان بخواهند «هیولاخوانی» کنند، مردانش رستمانه، هفت خوان که سهل است، هفتاد خوان را فریاد خواهند زد. افراسیاب اگر گرگ تازی کند مردان این دیار «سهراب و آغاز گرگ» تازی او را در نطفه خفه می‌کنند و چنان درسی به دشمن می‌آموزند که راه را از چاه نداند و شمال از جنوب و «جنوب از شمال غربی» و تو دشمن را خواهی دید که تا «بیستون می‌تازد» و فریاد می‌زند که «کاش خوابت را ندیده بودم» ایران. این‌جا مشهد است. این‌جا ایران است «خانه»ی شیران.
تئاتر مشهد در واپسین لحظه‌های تابستان ۱۳۹۵ روزهای بهاری خود را می‌گذراند. همهمه و آمد و رفت مردم در تماشاخانه‌های شهر مایه‌ی خوش‌حالی است. «منصور، حامد، بهروز بدون پنیر» بدون نان و گردو برای دیدن نمایش «سالاد خاورمیانه‌ای» آمده‌اند. همه‌ی اهل محل هم آمده‌اند و این چه خوش‌حال کننده است که شهرمان تئاتری شده است.
جا دارد از همه‌ی بر و بچه‌هایی که زحمات اینان روزهای خوشی برای تئاتر استان رقم زده است را خدا قوتی دهیم. نبی‌زاده، معاون محترم فرهنگی که خوب کشتی‌بانی است. استاد حسینی عزیز که با عزم حسینی‌اش قصد دارد یک تنه همه‌ی کارها را مدیریت کند. هیئت مدیره‌ی انجمن هنرهای نمایشی هم در تب و تاب فوق‌العاده‌ای هستند، خدا قوت. خسته نباشید دوستان. اشکذری این مرد پرتحرک که اشکش زر است و برنامه‌هایش طلایی. اسدی چون شیر کار می‌کند و حسن‌زاده این استاد اخلاق و دوست داشتنی، صلح و دوستی را با رضا افشاری و در مایه‌ی افشاری همسرایی می‌کند. عزیزان خدا قوت. خداقوت همه‌ی عزیزانی که شاید و حتما بدون نام و نشان کار می‌کنید و نویدگر فردای روشن‌اید.
داشت یادم می رفت!… چهارم تا هشتم مهرماه که در جشنواره باشیم از کارگردان نمایش «کالیپسو» بپرسم معنی‌اش چیست؟»