در حال بارگذاری ...
...

گزارشی از سفر هیئت بازبینی جشنواره تئاتر استانی خراسان رضوی

بارقه امید در تئاتر شهرستان ها

گزارشی از سفر هیئت بازبینی جشنواره تئاتر استانی خراسان رضوی

بارقه امید در تئاتر شهرستان ها

یادداشت محمدحسن زاده، عضو هیات بازبینی جشنواره تئاتر استان خراسان رضوی (رضوان)

وقتی قرار شد برای بازبینی نمایش های متقاضی در جشنواره استانی امسال با فرشید تمری عزیز و دکتر مداح حسینی گرامی که وجودشان غنیمتی بود و محمدجوادعبدی نازنین به عنوان عکاس اعزام شویم دلشوره ای عجیب داشتم و آن هم تئاتر شهرستان ها بود. در طی این سال ها که بازبین جشنواره های تئاتر شهرستان، استان و استان های اطراف بوده ام همیشه نبود یک تئاتر خوب و قدرتمند در شهرستان‌ها در این سال ها آزارم داده است و همیشه امید داشتم تا بالاخره تئاترشهرستان ها هم راه گمشده خود را پیدا کند.
دراولین گام راهی گناباد شدیم و حمیدرضامهدوی که از هنرمندان سال های دور تئاتر خوب گناباد است میزبانمان می شود به عنوان رئیس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی وچه انتصاب خوبی، چرا که فقط یک هنرمند درد هنرمندان را می فهمد. بعد از خوش آمد و پذیرایی راهی تالارنمایش شدیم.نمایش (داستان یک خانواده آبرومند) نوشته رضاعرفانی که نوید روزهای خوبی از این نویسنده جوان و پرتلاش را می دهد. گروه با استرس فراوان و شوقی از یک تلاش چندماهه اجرا کردند و تمام سعی شان هم اجرایی تمام و کمال بود. اولین اجرا آغازگر نوید تازه ای بود و باخودم گفتم شایدجرقه ای است و ذوق زده نشو!
سپس عازم تربت حیدریه شدیم که سالیان سال در عرصه تئاتر خراسان نام آور بود و چند سالی در فترت و تعویض نسل تئاتر فرو رفته بود با دونمایش (کلاه آهنی ها) به کارگردانی حبیب الله محبی و (جوجه اردک زشت ) به کارگردانی امیرقربانی که عصر در تالار هنر دیدیم و باز حالمان را بهتر کرد. اجراهایی خوب همراه بانگاه نو و اندیشه ای متفاوت در اجرا و کارگردانی که نوید روزهای طلایی گذشته را به همراه دارد. واکنش های فرشید برایم جالب بود و او هم که سالیان درازی بازبین است نیز نوعی شعف در وجودش دیده می شد.
شب را در تربت حیدریه استراحت کردیم و فردا صبح پس ازصرف املت که دکتر مداح بسیار طالب آن شده بود عازم سبزوار شدیم. راهی به غایت طولانی ولی باوجود دوستان و صحبت ازتئاتر و هراس تمام شدن بنزین در بین راه بردسکن به سبزوار و گرمای بسیار منطقه بخیر و خوشی گذشت و ظهر به سبزوار رسیدیم. پس ازصرف چای و گفتگو با رئیس اداره ارشاد و هنرمندان پیشکسوت که مهمان نوازی کرده بودند و به استقبال آمده بودند عازم تالار نمایش شدیم. صحنه ای بزرگ و سالنی باشکوه که البته گرم بود ولی شوق دیدن تئاتری از هنرمندان سبزوار که سال ها نامدار بودند در عرصه تئاتر خراسان، گرما را از یادمان برد و فرشید باوجود بیماری مشتاقانه به دیدن نشست. نمایش متقاضی بخش مسابقه تئاتر سبزوار در جشنواره تئاتر استانی را دیدیم و لذت بردیم وپس ازصرف ناهاربه دیدن نمایش دوم به نام (سالادفصل) که درخواست اجرا در بخش جنبی جشنواره را داشت نشستیم.خوشحالی ما وقتی بیشتر شد که فهمیدیم چندین سالن تئاتر در سبزوار فعال شده و بخش خصوصی حضور پررنگی دارد که یکی از این سالن ها را حسین شمس آبادی نازنین فعال کرده بود و به گفته رئیس ارشاد چندین نمایش در حال اجرا شدن است و چندین نمایش منتظر اجرا. هرچند امیدوارم که کمیت جای کیفیت رانگیرد و بلایی که برسر بسیاری ازشهرستان ها آمده بر سر تئاتر سبزوار نیاید و فروش جای کیفیت اثرهنری را نگیرد و تعداد تماشاگران ملاک تئاترخوب و بدنباشد.
بلافاصله به طرف نیشابور راه افتادیم و ساعتی بعد در اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی بود و مسعودی فر عزیز رئیس انجمن نمایش به استقبال مان آمد و پس از صرف چای عازم تالار نمایش شدیم. پرده بسته بود که بهزادآقاجانی ما را به بالای صحنه دعوت کرد و توضیح داد چون سالن بلک باکس نداریم ناچارا باید روی صحنه به تماشای نمایش (خانه عروسک ایبسن ) بنشینید. دیدیم و لذت بردیم و دیگر باورمان شد که تئاتر شهرستانها نیز به خودباوری رسیده و با شوق ساعت حدودهشت شب راهی فریمان شدیم. خسته نبودیم و امیدوار برای دیدن نمایش خوبی از شهرستان دیگری به فریمان رسیدیم حدود ساعت ده ونیم شب و گروه منتظر بودند و پر انرژی. بعد از صرف چای به تماشای نمایش نشستیم و از تلاش و همتشان حظ بردیم. لطف بچه های فریمان هم زیاد و دعوت به منزل کارگردان که قبول نکردیم و طبق سفازش استادحسینی عزیز و هماهنگی به مهمانسرای ارشاد رفتیم وچشمتان روز بد نبیند و… استراحتی کردیم و صبح راه افتادیم. دکترمداح و جوادعبدی هوس کله پاچه کردند و خوردند و به سمت درگز راه افتادیم. در مشهد ماشین جواداشکذری راتحویلش دادیم و با یک ماشین کرایه عازم شدیم. طفلک رییس انجمن نمایش استان که چند روز ماشین شخصیش را در اختیار هیات قرار داده بود.
از گردنه های پر پیچ وخم درگز با سلام و صلوات گذشتیم و از مناظر طبیعی با وجود ترس شدید فرشیدتمری گذشتیم و حدود دو بعداز ظهر به درگز رسیدیم. در ورودی شهر رضا صفائیان کارگردان نمایش (امپرسیون جیغ بنفش) به استقبالمان امد و ما را اول به ارشاد برد که فقط یک کارمند بود و یک خانم برای خدمات و عدم همراهی با هنرمندان به دلیل اینکه از استان دیر خبر داده بودند و گلایه های کارگردان. بعدازصرف چای عازم منزل مسکونی صفائیان شدیم تا نمایش را در زیر زمین خانه اش که بدلیل اینکه جایی برای اجرانداشت ببینیم. زیرزمین، گرما، شوق و تلاش بیش از حد گروه اجرایی و پنکه ای که قرار بود فضا را برای ماقابل تحمل نماید، دیدن نمایش را ممکن کرد و دیدیم و بسیار لذت بردیم. ناهار را ساعت چهار صرف کردیم در محیطی دوستانه و در کنارسالمندان و عازم مشهد شدیم. قرار بود کار چناران را ببینیم که به دلیل بیماری کارگردان کنسل شد.
آنچه در این نوشته می خواهم بگویم اینکه به نظر من و دوستانم در هیات بازبینی، تئاتر شهرستان‌ها جایگاه خود را پیداکرده، با انتخاب نمایشنامه های خوب،کارگردانی هوشمندانه و انتخاب درست بازیگران باتمام کمبودها نوید آینده ای خوب را می دهد.
 امیدوارم  که ذوق زدگی انتخاب آثار شهرستان ها باعث این نشود که کارگردانان به هوای بهتر کردن نمایش ها افراد مختلف رادعوت کرده و تغییراتی در نمایش ها ایجادکنند و اجرای خوبی را که شاهد بودیم در چنبره چندگانگی آرا و نظرات دیگران به ضعف و چندپارگی بکشانند.