در حال بارگذاری ...
حمید کیانیان:

چه کسی بهتر از امام رضا(ع) از ما حمایت می کند؟

نام خانواده کیانیان در تاریخ تئاتر و سینمای ایران به اندازه‌ای پرآوازه است که وقتی از موسسه باران صحبت به میان می‌آید بی آنکه بخواهیم زیر و زبر اسامی افراد را خانه تکانی کنیم خیلی زود به دلایل موفقیت این موسسه پی خواهیم برد. مجموعه‌ای که توانست با تلاش مستمر و ایجاد امید و اعتماد به نفس در معلولان جسمی- حرکتی، آشتی دوباره در روح و زندگی آنها ایجاد کند. همه اینها به علاوه فعالیت‌های اخیر این موسسه، مانند روی صحنه بردن تئاتری تازه، صعود به قله قلعه رودخان و … بهانه‌ای شد تا یک صبح تابستان را با دوستانی بگذرانم که هر کدام نمونه‌ای بارزی از اثر انگشت خالق بزرگی هستند که سایه مهر و عطوفتش در هنری آمیخته با جنس زندگی موج می زند.گفت‌وگویی که میخوانید با حمید کیانیان درباره تأسیس متفاوت ترین گروه تئاتر در خراسان رضوی انجام شده ‌است.

آقای کیانیان شما و خانواده‌تان به اندازه‌ای شناخته شده هستید که زیاد به پرس و جو نیاز نباشد، اما شاید بد نباشد برای شروع کمی از زندگی خودتان هم بیشتر بدانیم؟
پدرم ابتدا ساکن تهران بود و دو تا برادرها آنجا به دنیا آمدند اما وقتی به مشهد آمد ۱۱ شعبه کله پزی زد و ما برادرها هم همان‌جا کار می‌کردیم
الان هم این کله پزی‌ها کار می کنند
یعنی می‌شود گفت بیشتر کله پزی‌هایی که در مشهد هم اکنون مشغول‌اند، ریشه گرفته از شاگردان پدر من هستند. می‌دانید که همه بچه‌های کیانیان یک جوری به سمت هنر رفتند و فقط یک شعبه که در چهاراه تعبدی است را یکی از شاگردان باوفای پدر به نام او نگه داشت.


و این روح هنر چطور از کله پزی به سمت تئاتر رفت؟
پدر من مذهبی و هنرمند بود. یادم می‌آید سال ۱۳۷۷ که هنوز در مغازه پدر شاغل بودم همزمان جایزه بهترین کارگردان تئاتر بچه‌های مسجد را گرفتم و همان‌جا خبرنگاری ازم پرسید خودتان را معرفی کنید، جواب دادم «من کیانیان دیپلمه هستم و کله پز»!


قبل از آن دقیقا از چه سالی کار تئاتر را شروع کردید؟
از سال ۱۳۵۰ وارد تئاتر شدم. تقریبا سال‌های ۱۳۶۰ گروه ما به هم ریخت و چند سالی از تئاتر دور بودم تا اینکه با بچه‌های بزهکار زیر ۱۶ سال داخل زندان تئاتر را آغاز کردم. مجددا ۱۳ سال به دلیل مخالفت همسرم با تئاتر از آن دور شدم و از سال ۱۳۸۶ باز هم به سمت تئاتر برگشتم، چرا که آدم هیچ وقت چیزی که با گوشت و پوست خودش لمس کرده است را نمی‌تواند کنار بگذارد.


ایده بچه‌های باران از کجا جرقه خورد؟
شروع کار تئاترم بعد از وقفه ۱۳ ساله بود که یکی از دوستانم که از قضا مددکار آسایشگاه معلولان بود گفت دختری را به مرکز فیاض بخش آورده‌اند که بازیگر تئاتر بوده است و در تصادفی قطع نخاع از گردن شده است، دیدن شما می‌تواند او را خوشحال کند. آن دیدار ساده شکل گرفت و تبدیل به دیدار همیشگی من از مرکز فیاض بخش در روزها و ماه‌های بعد شد


مگر در آن دیدار و بازدید از مرکز فیاض بخش چه اتفاقی افتاد؟
وقتی به مرکز می رفتم تنهایی بچه‌ها را کاملا احساس می‌کردم. در اتاق سمانه که قطع نخاع شده بود نزدیک به ۲۵ معلول خوابیده بودند، چون نگاهم هنری و تئاتری بود به این فکر کردم که تک تک این بچه‌ها چه توانمندی‌های نهفته‌ای دارند که دیده نمی‌شود. سعی می‌کردم آنها را با دست و پاهای نداشته‌شان به کارهایی تشویق کنم که می‌توانند و همین شد که تصمیم گرفتم این بچه‌ها را با روح هنر بیشتر آشنا کنم. نزدیک به یک سال و نیم دویدن‌ها و طرح بردن‌هایم شروع شد اما آن زمان این اتفاق گنگ بود، هیچ کس نمی‌توانست باور کند که این افراد می‌توانند کاری هم انجام دهند. انگار هیچ ترجمه فکری برای موقعیت‌شان وجود نداشت، تا اینکه با فراز و فرودهای زیاد، هسته اولیه تئاتر باران با حضور ۱۱ نفر خارج از مرکز فیاض بخش شکل گرفت. اولین اجرای‌مان در سال ۱۳۸۹ بود که ۱۱ میلیون فروش کردیم و تمام قرض‌های‌مان را هم دادیم و استارت سفرهای دوره‌ای بچه‌ها شروع شد و تا امروز ۲۴ شهر کشور را سفر کرده‌ایم. در تمام ایران چنین گروهی را پیدا نمی‌کنید که این چنین رکورد و اجرای خوب و موفقی داشته باشند.


و ایجاد موسسه فرهنگی باران از چه وقت شکل جدید و نوین خودش را به دست آورد؟
یادم هست همان وقت‌ها بود که می‌خواستم یک کار اساسی به غیر از تئاتر برای بچه‌ها انجام دهم، اما هنوز خودم نمی‌دانستم این خواسته چیست؟ یک بار که به حرم حضرت رضا(ع) رفتم تا چشمم به ضریح افتاد ناخود آگاه گفتم «آموزشگاه هنر ویژه معلولان»، خیلی خوشحال شدم و همین که دو رکعت نماز خواندم برخاستم و بیرون آمدم تا این فکر را به بچه‌ها برسانم الحمدلله به جرات می‌توانم بگویم این روزها ما قدم‌های خوبی برای بچه‌هایی که مشکل حرکتی جسمی دارند، برداشته ایم.


شنیدم با کمک بهزیستی و خیران می‌خواهید برنامه‌های بزرگتری هم داشته باشید تا تمام بچه‌های معلول حرکتی و جسمی را با هنر آشنا کنید
می‌خواهم در این آموزشگاه تمام تخصص‌های هنر مانند فیلم‌نامه‌نویسی، کارگردانی ، دوبله، عروسک سازی، و… را به بچه‌ها آموزش دهم. از طرفی سه سالن تئاتر پیش‌بینی کرده‌ام که در طول ۳۶۵ روز سال فقط معلولان روی صحنه باشند که مردم این افراد را ببینند؛ به خصوص می‌خواهم بچه‌های کوچکتر با معلولان آشنا شوند تا در مدرسه به این افراد به عنوان یک توانمند نگاه کنند نه یک فرد حقیر. تئاتر تنها هنری است که مخاطب و هنرمند در یک لحظه با هم مواجه می‌شوند و هم را درک می‌کنند. یادم هست در اجراهایی که در کانون فرهنگی داشتیم ابتدا بچه‌های خردسال از معلولان می‌ترسیدند، اما آخر نمایش با آنها عکس می‌گرفتند. از طرفی ما هم الان و چه در آینده کلاس‌های اشتغال به کار را داریم که بچه‌ها می‌توانند ورود کنند، بازار کار را هم خودمان ایجاد کرده‌ایم، یعنی صنایع دستی را به بچه‌ها آموزش داده‌ایم و موسسه حاصل کار آن ها را می خرد.


درآمد مالی موسسه از چه راه است؟ آیا خیران هم کمک می کنند؟
فعلا درآمد ما فقط از راه فروش بلیط است اما خیرین هم کمک می کنند. اما همین پول به اندازه‌ای برکت دارد که ما گاها به بچه‌ها برای سه روز بازی یک میلیون تومان دستمزد می‌دهیم. هزینه ایاب و ذهاب بچه‌ها، اسکان و حتی سوغاتی که برای خانواده در سفرها می‌خرند را هم موسسه متقبل می‌شود. البته ما در تمام نمایشگاه‌ها غرفه داریم و معلولانی که علاقه به تولید صنایع دستی ندارند را با آموزش بازاریابی به عنوان فروشنده در محل می‌گذاریم و ۱۰ درصد از فروش را به خودشان می‌دهیم تا با ارتباط از نزدیک با مردم یاد بگیرند چطور بهتر حرف بزنند و از معلولیت‌شان خجالت نکشند
آقای کیانیان وقتی داشتید از برنامه‌های‌تان تعریف می‌کردید داشتم به این مسئله فکر می‌کردم که تحول بزرگی را در زندگی تک تک این افراد و به خصوص آشتی آنها با جامعه به وجود آوردید، مسلما همین امر توانسته تاثیر بسیار چشم گیری در بهبود فضای خانواده‌های آنها هم داشته باشد.
من اگر همین الان به خانواده‌ها بگویم حتی ساعت دو نیمه شب هم بچه‌ها را برای تمرین بیاورند همه «چشم» خواهند گفت. مهمترین کار موسسه باران این بود که رابطه عاطفی بچه‌ها با خانواده‌هایشان قطع نشد. در آسایشگاه بچه‌ای که روی تخت قرار می‌گیرد فکر می‌کند کسی او را دوست ندارد. ما دختری داشتیم که سه سال کنکور شرکت کرد و قبول شد، اما به خاطر شرایط نامساعد دانشگاه نتوانست ادامه تحصیل بدهد، اما او هر سال با انگیزه ادامه داد تا اینکه توانست کارشناسی قبول شود همین طور کسی را داشتیم که صورت و دست هاش سوخته بود و نزدیک به پنج سال می‌شد از خانه بیرون نمی‌رفت، اما همین فرد با پیوستن به بچه‌های باران زندگی‌اش عوض شد و در طی دو ماه جلوی یک مدیر کل سخنرانی کرد.


یک سئوال کمی خصوصی تر! با توجه به اینکه خانواده‌تان در تهران هستند و بلاخره فضای شهرت هم تاثیرگذار است، هیچ وقت وسوسه ادامه این کار در تهران را داشته‌اید؟
فکر می‌کنید قدرت دیگران بیشتر است یا «امام رضا(ع)»؟ خودم و تمام این بچه‌ها را به امام رضا(ع) سپردم، چه کسی بهتر از ایشان از ما حمایت می‌کند. کما اینکه دوستانی داشتم که خواستند به نروژ بروم و محتوای موسسه باران را آنجا پیاده کنم، اما خودم نخواستم. همین دعای خیر بچه‌ها که به امید موسسه خوشحال‌اند برای من بس است.


گویا شما فارغ از برنامه تئاتر برنامه‌های تفریحی دیگری هم برای بچه‌ها اجرا می‌کنید، درست است؟
بله ما درخرداد ۹۴ صعود به قلعه هزار پله رودخان در شهرستان فومن را داشتیم که برای اولین بار در ایران ثبت ملی شد البته آقای مهندس عباس موسوی و سرکار خانم ماهرخ موسوی از کارخانه فومن شیمی هم نهایت کمک را به ما داشتند و بچه ها هزار و صد پله را با وجود معلولیتی که داشتند با همراهی ۶ تن از گروه دلسوز کوهنوردی آوای کوهستان بالا رفتند. همین می‌توانست به اعتماد به نفس آنها کمک کند. یادم هست حتی تعدادی از افراد در محل بودند که به ما برای این کارخرده گرفتند، اما ما این کار را با افتخار انجام دادیم چرا که یک معلول هیچ فرقی با دیگران ندارد. همین طور من بچه‌ها را به کویر یونسی بردم، یکی از پسرها به نام شهاب که نابیناست همیشه ترس از این دارد که مانعی در مسیر راهش قرار بگیرد و تنها آرزویش دویدن بود او در آنجا روی شن‌های روان می‌دوید و واقعا شاد بود.


ظاهرا هنرمندان زیادی علاقمندند که از مجموعه شما دیدن کنند و در همین روزهای پیش هم گویا آقای کمال تبریزی به دیدن بچه‌ها آمده‌اند
بله، البته من خودم کسانی را دعوت می‌کنم که می‌دانم از جنس و فکر خودمان هستند. استاد داوود کیانیان ، پوران درخشنده، رضا کیانیان ، حبیب رضایی، کمال تبریزی، بهرام رادان، استاد ایرج راد، رضا میرکریمی و مجید مظفری ، دکتر هادی کریمی ، مصطفی رحماندوست ، نسرین مقانلو و امید زندگانی ، محمود پاک نیت ، منوچهر آذری ، فاطمه گودرزی ، و پویان گنجی فرزند هنرمند ایشان کسانی هستند که از ما و نمایش های بچه های باران دیدن کردند.


پایان کار موسسه بچه های باران کجاست؟
ما زنجیره محبتی خواهیم ساخت تا روزی که هیچ معلول جسمی حرکتی خود را ناتوان نبیند و بتواند شبیه دیگر افراد جامعه زندگی کند. ما مهربانی را در خانواده‌ها گسترش می‌دهیم تا افراد احساس تنهایی نکنند.
نگاهی به کارنامه بچه های باران
-حضور در اولین جشنواره کودک ونوجوان آستان قدس و شهرداری مشهد
-اجراء درکانون پرورش فکری کودکان ونوجوانان شهرهای مشهد , زاهدان و سنندج
-اجرای عمومی در سالن اجتماعات دبیرستان شهید حاتمی مشهد
-اجرادر اداره کل فرهنگ وارشاد اسلامی شهرهای تهران ، یزد ، شیراز ، کرمان ، رفسنجان ، فردوس ، بیرجند ، قائن کاشان ، آران و بیدگل ، تربت جام ، دامغان , سمنان وبندرعباس
-اجرا در فرمانداری شهرستان خواف
-برگزاری اولین همایش تئاتر درمانی کشور با حضور استاد رضا کیانیان و خانم دکتر چیستا یثربی
-برگزاری همایش معلولیت و خلاقیت
-برگزاری همایش معلولیت وکارآفرینی
-برگزاری همایش ” هنر وخلاقیت ” در خدمت معلولیت با حضور استاد ” داوود کیانیان ”
-چاپ کتاب ” چهل نمایشنامه برای کودکان ونوجوانان ”
-برگزاری همایش رونمایی از کتاب ” چهل نمایشنامه برای کودکان ونوجوانان ” با حضور خانم ” پوران درخشنده ، مصطفی رحماندوست ، مجید امرایی و استاد داوود کیانیان ” با اجرای هنرنمندانه ی جناب آقای ” امیر احمدی “, مجری صداو سیمای تهران
-حضور در همایش های بازرگانی توحید
-حضور در کنگره کشوری اپتومتریست ها
-برگزاری ۱۲۹غرفه نمایشگاهی از آثار معلولین در چنین شهر کشور
-تهیه وتوزیع فیلمی مستند گزارشی از پشت صحنه زندگی چند تن از معلولان و چگونگی تاثیر تئاتر درمانی بر آنان
-تولید فیلم کوتاه مستند داستانی جهت شرکت در جشنواره های داخلی و خارجی به منظور تغییر نگاه ترحم به احترام نسبت به معلولین
-حضور در برنامه ی تلویزیونی زنده باد زندگی ، پخش زنده ، شبکه ۲ بهار ۱۳۹۲
-سفر فرهنگی- تفریحی این عزیزان به ماسوله به منظور تقویت باور ” میتوانم ” و تغییر نگاه مردم کشورمان نسبت به معلولین از ” ترحم ” به ” احترام” .تابستان ۱۳۹۳
-برگزیده منتخب در مقام اول , دوم و سوم بازیگری زن و مرد , مقام اول کارگردانی و مقام اول طراحی نور و صحنه در جشنواره “معلولین کویر یزد” , بهمن ۱۳۹۳
-همایش ” اکران فیلم شمعی در باد ” با همت و نیت خیر اندیشی سرکار خانم ” پوران درخشنده ” تهیه کننده و کارگردان این فیلم و حضور ایشان و بازیگران این فیلم ، استاد ” ایرج راد “و ” بهرام رادان ” و میهمان همایش ” امید زندگانی ” ، هشتم اسفند ماه ۱۳۹۳ به نفع ” بچه های باران ” در سالن صدا و سیمای استان خراسان
-حضور در برنامه ی تلویزیونی شوی بندر ، پخش زنده ، شبکه ی خلیج ، بهار ۱۳۹۴
-صعود به قلعه هزار پله رودخان در شهرستان فومن توسط معلولین این مجموعه برای اولین بار در ایران . خرداد ۱۳۹۴
-حضور در برنامه ی تلویزیونی شهر باران ، پخش زنده ، شبکه یک ، تیرماه ۱۳۹۵

 




نظرات کاربران