ریاستِ انجمنِ هنرهای نمایشی و شش معضل همیشهگی
یاداشت آرش خیرآبادی، نویسنده و کارگردان تئاتر مشهد به مناسبت انتخابات انجمن هنرهای نمایشی خراسان رضوی
تا مدتی دیگر، انتخاباتِ هیئت مدیرهی انجمنِ هنرهای نمایشیی استان خراسان برگزار خواهد شد و از دلِ این هیئتِ مدیره، رییس انجمن، نایب رییس، خزانهدار، بازرس و سخنگویی برگزیده خواهند گشت.
از آنجا که سِمَتِ ریاستِ انجمن، جایگاهِ مهمتر به نسبتِ دیگران است، نوشتار حاضر تنها به بررسیی این جایگاه میپردازد با علمِ به آن که، همهی اعضای هیئت مدیره، بهنوبهی خویش، دارای تأثیر در بخشی از آیندهی تآتر خراساناند.
ریاستِ این دورهی انجمنِ هنرهای نمایشی مشهد، با کسی بود [و هنوز هست] که خود، دستی به قلم دارد، بازیگری توانا ست و جزو مطرحترین کارگردانانِ استان به شمار میرود. به تعبیرِ دیگر، کیوانِ صباغ مردی از جنسِ تآتر است. همین ویژهگی باعث میشود تا دردهای تآترِ خراسان را بهتر، عمیقتر، نزدیکتر و واقعیتر دریابد.
بدیهی ست که دورهی ریاستِ آقای صباغ –مانندِ همهی رؤسای قبل از او- کمبود و کسریهایی نیز داشت. و البته روشن است که هر کسی پس از وی نیز بر این صندلی تکیه بزند، مجموعهیی از عملکردهای خوب، متوسط و ضعیف را از خود به جا خواهد گذاشت.
این یادداشت، نمیخواهد نقدِ دورانِ ریاستِ آقای صباغ را پیشه کند. بلکه میخواهد چالشهایی را به تقریر درآورد که هر کس بر کرسیی ریاستِ انجمنِ هنرهای نمایشی بنشید، پیشِ رو دارد:
۱- قایقی میانِ جزایر:
تآترِ خراسان [اگر نگوییم تآترِ ایران] مجموعهیی از گروههای مختلفِ نمایشی ست که هر کدام، سبک و سیاق و روش و منشِ خاصِ خویش را دارند. اعضای این گروهها، اغلب، در کشاکشِ با دستههای دیگر هستند. این کشمکشها گاهی شکلِ برخورد به خود میگیرد و گاه، تنها در مرحلهی نارضایتی و قهر باقی میماند. دستههای تآتر را شاید برخی از ما به «جزیره» و «باند» تعبیر کنیم. و بدونِ شک، هر کس که بر مسندِ ریاستِ انجمن باشد، یکی از دغدغههایاش این خواهد بود تا موردِ پذیرشِ جزایر و باندهای دیگر، واقع شود.
از جملهی دغدغههای یک رییس، همیشه این است که خود، متهم به باندبازی نگردد. و همواره باید مراقب باشد تا امتیازاتی که میدهد، چنان به مساوات تقسیم گردند تا شائبهی تبعیض، در ذهنِ کسی شکل نگیرد. امری که به عقیدهی من، بسیار دشوار است. چرا که حتا واگذاریی حقِ مسلمِ گروهی که رییسِ انجمن از آن برآمده، میتواند شبههی تبعیض را دامن بزند.
۲- ایدهآلگرا اما واقعیتنگر:
مشکلِ بزرگِ دیگری که هر رییسِ انجمن با آن دست و پنجه نرم خواهد کرد، حفظِ انسجامِ میانِ واقعیت و حقیقت است. به چه معنا؟ به این معنا که تآتر، در دنیای واقعی شکل میگیرد. با همهی محدودیتهایی که دارد. اما حقیقتِ تآتر، ایدهآلهایی را میطلبد که نقدن با شرایطِ حاضر، قابلِ دستیابی نیست. ریاستِ انجمنِ هنرهای نمایشی، اگرچه ممکن است فردی ایدهآلگرا باشد، ولی این برایاش نکتهی مثبتی نخواهد بود. چرا که «واقعیتِ تآتر» باعث خواهد شد تا او نتواند بسیاری از طرحهای خویش را به منصهی ظهور برساند.
۳- پُلی میانِ هنرمندان و مسوولان:
معضلِ دیگری که رییسِ انجمن با آن دست به گریبان خواهد شد، توازنِ میانِ خواستهی گروههای تآتری با قوانینِ موجود در نظامِ اداری ست. نظامِ ادارییی که از یکسو نظارتِ هر چه بیشتر بر ارکانِ هنرهای نمایشی را میطلبد و از سویی، گروههای نمایشیاند که خواهانِ آزادیی عملِ بیشتری هستند. در نتیجه، گروههای تآتری همواره از عملکردِ ریاستِ انجمن ناراضی بوده، هستند و خواهند بود. با این تفاصیل، رییسِ انجمن، در عمل، همیشه وسطِ دو لبهی قیچی گیر میافتد که یک طرفاش مطالباتِ مسوولانِ دولتی و شبهِ دولتی ست و یک طرفاش، خواستههای اهالیی تآتر.
۴- زیرِ بارِ بایدها و نبایدها:
بارِ سهمگینِ دیگری که بر دوشِ رییسِ انجمنِ هنرهای نمایشی قرار خواهد گرفت، «سهمِ گروههای تآتری» در بهرهوری از امکاناتِ محدود و معدودِ سالنهای اجرا ست. او از یکسو با واقعیتی به نامِ هیئتِ نظارت روبهرو ست، از سویی با امکاناتِ کمِ تماشاخانهها و از سویی، با حجمِ گستردهیی از برنامههای اجرایی؛ چه در قالبِ جشنوارهها و چه در کسوتِ اجراهای عموم. این را، علاوه کنید به محدودیتهای کثیری که رییسِ انجمن در قبالِ تأمینِ نظرِ مسوولانِ شهری دارد و هزار و یک باید و نبایدی که در حوزهی فرهنگ، از شش سوی و چهار جهت، بر سرش خواهد ریخت.
۵- کسی که فقط هنرمند نیست:
ریاستِ انجمنِ هنرهای نمایشی، سمتی انتخابی ست. رییسِ انجمن، برآمده از آرای گروههای نمایشی ست و کسی خواهد بود که بالطبع، موردِ اقبال و تأییدِ اعضای رسمیی گروههای نمایشِ شهر قرار میگیرد. نتیجتن، رییسِ انجمن، هر کس که باشد، گشتآورِ وفاقِ اکثریتِ جامعهی تآتریها به شمار میرود. و در این حالت، باید دارای ویژهگیهایی باشد که فقط در هنرمند بودناش خلاصه نخواهد گشت.
دوازده هدف؛ فراتر از مسوولیت:
به باورِ من، یک گزینهی موفق در جایگاهِ ریاستِ انجمنِ هنرهای نمایشی، دوازده هدف دارد:
- کسی که خود، وابسته به بدنهی نظامِ اداری نیست اما با نظامِ اداری میتواند تعامل ایجاد کند.
- کسی که گروههای نمایشی، به عدالت و بیطرفیاش اذعان دارند.
- کسی که در بیلانِ عملکردِ خود، واقعیتِ تبلیغات و شرایطِ حاکم بر رسانهها را آگاه است.
- کسی که تآتر را تنها به چشمِ هنرِ محض ننگرد و تلاش نماید تا این هنر، سرانجام به سوی صنعتی شدن گام بردارد. به بیانِ دیگر، کسی که تآتر را منبع و ممرّ درآمدِ عدهیی میشمارد؛ نه آن که آن را هنری تزیینی و جنبی تلقی کند.
- کسی که بینِ سه نسلِ گذشته، امروز و آیندهی تآتر، میتواند توازن برقرار کند. یعنی از لحاظِ فکری، هم موردِ وفاقِ نسلِ پیشین، نسلِ حاضر و نسلِ آیندهی تآتر باشد.
- کسی که نگاهِ نوین و البته آیینییی به مقولهی هنرهای نمایشی دارد و همان اندازه که به هنرمندانِ پیشرو [آوانگارد] اجازهی رشد میدهد، جهتِ رشدِ هنرهای آیینی و کهنِ نمایشیی ایران نیز، کوشا ست.
- کسی که در مواقعِ ضروری، بتواند محکم و راسخ، حقّ اهالیی تآتر را مطالبه کرده و اجازهی تضییعِ حقوقِ هنرمندان را ندهد. به عبارت دیگر، همواره نقشِ پشتیبانِ هنرمندان را داشته باشد، نه آن که خود، سدّ راهشان گردد.
- کسی که علاوه بر پیگیریی سیاستِ درهای باز برای ورودِ علاقهمندان به هنرِ تآتر، سلسلهی نظاممندی از قوانین را طرح بریزد تا هر کس به سهم و قدرت و اندازهی خویش، بتواند استعدادش را بروز دهد.
- کسی که اولویتِ خود را بر کشف، حمایت و رشدِ هنرمندانی بگذارد که از دیگر شهرهای استان با امیدِ پیشرفت به مشهد میآیند.
- کسی که بتواند نظامِ آموزشِ تخصصیی تآتر را به صورتِ همهگیر و تا حدّ امکان با هزینههای اندک [و حتا رایگان] در اختیارِ علاقهمندان قرار دهد.
- کسی که بتواند سرانجام، حوزهی نقدِ تآتر را به جایگاهِ اصلیی خودش بازگرداند و پایهی نقدِ سازنده را در تآتر، محکم سازد. و خود نیز، نگاهِ منتقدانهیی به کلیّتِ تآتر داشته باشد.
- کسی که بتواند فرهنگِ «کار در برابرِ دستمزد» را اشاعه داده و «عقد قرارداد» را در هر سمتی، رسمیت بخشد.
۶- واقعیتی به نامِ سلسلهی مراتب:
هر فردی که میخواهد نامزدِ پستِ ریاستِ انجمن شود، اگر این دوازده هدف را داشت و اگر عزمِ راسخی در به سرانجام رساندنِ این اهداف در او میتوان یافت، بدونِ شک فردِ مناسبی برای تآترِ شهرِ مشهد خواهد بود. اما مشکل دیگری نیز در پیش خواهد داشت: معضلِ سلسلهی مراتب!
بسیاری از این اهداف، خود، مستلزمِ همآهنگی با مسوولانِ بالادستی ست، و اغلبِ این سیاستها، نیاز به تصویبِ مدیرانِ دیگری –که در سلسلهی مراتب، پیشتر از رییسِ انجمن هنرهای نمایشیاند- دارد. اما کیست که نداند تأثیرِ حضورِ چنین تفکری در نظامِ تصمیمگیریی تآتریکِ شهر، چه اندازه مهم خواهد بود؟
نامهای تازه؛ افقهای تازه:
انجمن هنرهای نمایشی، رؤسای مختلفی را به خود دیده است. بخشی از واقعیتی که در تآترِ مشهد شاهدیم، حاصلِ حضورِ ایشان در عرصهی تصمیمگیریها ست. در طولِ سالِ آینده، هر کس که بر مسندِ ریاستِ انجمن بنشیند، کارِ دشواری در پیش خواهد داشت. گرچه بدونِ تردید، رییسِ آیندهی انجمن نمیتواند معضلاتِ تآترِ شهرِ ما را به تمامی مرتفع سازد، ولی ناگفته پیدا ست که یک مسوولِ منضبط، کاریزماتیک، آگاه و عادل، میتواند نقاطِ مثبتِ کنونی را پررنگتر کرده و نقاطِ ضعفِ احتمالی را از میان بردارد.
رؤسای دورههای مختلفِ انجمنِ هنرهای نمایشیی مشهد، بارِ سترگ و سنگینِ این مسوولیت را با همهی فراز و نشیبهایاش، به منزل رساندهاند. اکنون زمان آن است که تجربههای تلخ و شیرینِ رؤسای قبلی، افقهای تازهیی را در برابرِ اهالیی تآتر بگشاید. افقهایی نو با ایدههایی جوان، خلاق، واقعی و البته از منظری نقّادانه.