در حال بارگذاری ...

از خودمان شروع کنیم

تئاتر خراسان رضوی - یاداشت علی حاتمی نژاد، نویسنده و کارگردان تئاتر مشهد

اول از همه بگویم که قرار نیست در این مرقومه ارقام و اماری از انچه در سال ۹۴ در تاتر خراسان رخ داده ، چیزی بنویسم که به زعم حقیر این عمل کاری از پیش نمی برد .
در ضمن نمی شود با چندین جدول و نمودار ، تاتر خراسان را زیر ذره بین برد و کالبد شکافی کرد .
هر چه هست مائیم ( اهالی تاتر خراسان ) که خود بهتر از دیگران می دانیم که چه کرده ایم و چه ها که نکرده ایم .
باری ، تاتر خراسان بخصوص مشهد بعد از پایتخت رتبه ی نخست را در جذب تماشاگر و فروش بلیط در کشور دارد و این خود نشان از بالندگی و پیشرفت است که با همت جمعی همه ی اهالی تاتر رقم خورده است . ( مبارکمان باشد )
و سپس اینکه توانسته ایم در جشنواره های کوچک و بزرگ ، ملی و بین المللی عرض اندام کنیم و خوش بدرخشیم .
آفرین و درود و احسنت به همه ی ما که اینچنین با زحمت و ممارست به این قله رسیده ایم ( بالاتر از هر قله ای ، قله ی دیگری است . به هوش و به گوش باشیم )
و اما بعد
خواستم طی این نوشته به چالش های پیش رو بپردازم . چالش هایی که اگر غفلت کنیم و یا به درستی حلش نکنیم زیانبار خواهد شد .
اولین چالش آموزش است و بنده ی حقیر پیشنهاد دیگری دارم .
اینکه تنها فرد را تشویق کنیم که خود به آموزش و تقویت بنیه ی علمی و سطح دانشش بپردازد .
به دور از قواعد مرسوم آموزش تاتر و برگزاری ورک شاپ های نیمه تخصصی و اساتید پروازی و کلاسهای دم عصر دورهمی … ( در جایی دیگر هم گفتم و مورد غضب قرار گرفتم اما باز هم می گویم . )
این همان راهی است که من و هم نسلان من رفتیم . ما خود ، خود را پرورش دادیم و از روی دست هم یاد گرفتیم و به هم یاد دادیم .
بهترین استاد ، کتابخانه ی مان بود و دیدن ها و شنیدن ها و تحلیل هایمان . همین و بس .
در اتاقهایمان ، بدون هیچ مرز و آیین و قانونی .
نشستیم و مشق کردیم و جهان نمایش را به خانه ی خود آوردیم . ( اراده کنید و با یک کلیک نا قابل انواع نمایشنامه و فیلم تاتر و نقد و تحلیل و مقاله روی صفحه ی کامپیوترتان نقش می بندد )
نکته ی بعدی در جایی کلان تر رقم می خورد .
اشتباه ما این بود که خواستیم تاتر دولتی را یک شبه خصوصی کنیم . بدون هیچ بستر سازی و تمهیدی …
این اتفاق باعث شد تا هزینه های مالی و زمانی مان محدود شود به فروش گیشه با درصدی کسر برای متولی !!!
و اینگونه شد که پای خیلی چیزها به تاتر باز شد . کمدی های سخیف ، ستاره های بی نام و نشان سینما و تلویزیون و فوتبال و دلالان و …
و یادمان رفت در همه جای جهان تاتر از دولت و یا نهاد های وابسته مانند شهرداری ها و دانشگاهها و مراکز فرهنگی حمایت مادی و معنوی می شود و ما در این سوی عالم شدیم کاسه ی داغتر از آش و فقط پز دادیم که از سایه ی دولت بیرون آمدیم و چه و چه …
و باز دوباره یادمان رفت که در همه جای جهان تماشاگر سینما از تماشاگر تاتر بیشتر است و تمرکز اصلی در تاتر به کیفیت مخاطب است نه کمیتش …
و تاتر خصوصی شد بلای جانمان تا راهگشای کارمان و عادت کردیم و یادمان رفت که روزگاری دولت از تاتر قویا حمایت می کرد و همین آب باریکه روزگاری چرخ اقتصاد اهالی تاتر را می چرخاند.
حال در مقابل لبخند روشنفکرنماهایی که باد به غبغب انداختند و توانستند تاتر را به زعم خود خصوصی کنند این سوالات مطرح می شود:
تکلیف گروه تاتری که سالن ندارد چیست؟
تکلیف کارگردانی که تهیه کننده ندارد چیست؟
تکلیف هنرمندی که طناز نیست و از عوالم هجو و هزل بهره ای نبرده چیست؟
تکلیف این لشکر عظیم فارغ التحصیلان تاتر چیست؟
چه کند این هنرمند در این بلبشو که نشان افتخار شده است فروش بالا!!
اندیشه در تاتر چه شد و به کجا رفت؟
اندیشه سوق پیدا کرد در جشنواره های موضوعی که فقط رزومه مدیران را حجیم تر کرد و بس…
لوح های تقدیر بی شمار مزین به لوگوی نهادهای فرهنگی و سکه های فله ای چه دردی از تاتر این سرزمین دوا نمود؟
ما گمشده ایم…یکی بیاید و ما را از این خواب زمستانی بیدار کند و یا حتی با صدائی و یا نغمه ای مسئولان را از این خواب برهاند…
* منبع: کتاب اردیبهشت ۹۴




نظرات کاربران