در حال بارگذاری ...
...

نگاهی به نمایش «ساعت بیست» با بازی سروش طاهری

نگاهی به نمایش «ساعت بیست» با بازی سروش طاهری

احسان زیورعالم- نمایش سید علی موسویان همانند کارهایی که در سال ۹۳ و ۹۴، موجی از آثار رئالیستی را موجب شد، باز مفهوم پدر را برجسته می‌کند.
نمایش «ساعت ۲۰» تازه‌ترین ساخته سید علی موسویان است که در این ایام در سالن قشقایی تئاتر شهر روی صحنه رفته است. سید علی موسویان در چند ماه گذشته، دوران پرکاری را سپری کرده است. در تابستان سال ۹۴ در جشنواره نمایش‌های آیینی – سنتی، نمایش «نبش قبر» را در چهارسو روی صحنه برد. در فصل زمستان نمایش «سبز، سپید، سرخ» را در جشنواره مقاومت روی صحنه برد و یک اجرای عموم محدود نیز در تماشاخانه تازه تاسیس سرو تجربه کرد.
اما حضور موسویان در حوزه هنری در سال ۹۴ بسیار پررنگ بوده است. مدتی موسویان به همران محمد زوار بی‌ریا، مجموعه‌ای از آثار را در حوزه هنری روی صحنه برده است. نمایش «سپید» به نویسندگی و بازی موسویان، «کیفر» با همان ترکیب و با کارگردانی محمد جهانپا، دو نمایشنامه «ایوب زمانی» و «میدان مقاومت» روی صحنه رفت. البته این پایان کار نیست، نمایشنامه «ایستادن بر فراز یک اتفاق» او توسط روزبه اختری در تالار ناصرخسرو روی صحنه رفت.
نمایش «ساعت ۲۰» نمایشی مربوط به جشنواره ۳۳ام تئاتر فجر است که در بخش تازه‌ها روی صحنه رفت و بیش از یک سال برای رسیدن به اجرای عموم صبوری کرده است. نمایش داستان یک روال ناتورالیستی است که بدان چند بار در نمایشنامه اشاره می‌شود.
یک خانواده به ظاهر منسجم، در یک بزنگاه دچار فروپاشی می‌شود. کاظم، برادر بزرگ خانواده پنج سال است که از پدر بیمارش پرستاری می‌کند و در این مدت خانواده او با وی همراه بوده است. خانواده تصمیم دارد برای مدتی به سفر رود. کاظم از خواهر و برادر برای نگهداری پدر درخواست کمک می‌کند؛ اما علاوه بر عدم همراهی آنان، رازهایی فاش می‌شود که خانواده را تا سرحد فروپاشی پیش می‌رود و در نهایت یک اتفاق ناگوار.
نمایش سید علی موسویان حرکتی متفاوت نسبت با چند اثر سال ۹۴ اوست؛ اگرچه برخی چهره‌های همیشه همراهش با او هستند، افرادی چون علیرضا مهران، محمد زوار بی‌ریا یا سروش طاهری. با این حال «ساعت بیست» نمایشی قوی‌تر و منسجم‌تر است. نمایش تازه سید علی موسویان این بار به سراغ نوعی از رئالیسم اجتماعی رفته است که در آن ملاک نزدیک شدن به اصل و در واقع بازنمایی آن چیزی است که ذهن مخاطب را با واقعیت نزدیک کند.
شاید در نگاه اول بهترین چیزی برای نزدیک شدن به واقعیت در دکور نمایش بروز پیدا کند؛ ولی نگارنده با این ایده مخالف است. در نمایش موسویان همانند «قصه ظهر جمعه» دکور ذیل چیز دیگری قرار گرفته است و آن دیالوگ در وهله نخست و میزانسن در گام بعدی است. موسویان در نوشتن نمایشنامه با تمام توانش به دنبال رسیدن زبانی نزدیک به زبان کنونی جامعه است. زبان، زبان معیار نیست؛ بلکه مجموعه‌ای از کنایات زبانی را در قالب شخصیت‌های متعدد قرار می‌دهد. همه چیز را در کلمات و ترکیبات امروزی، در یک قالب استعاری – کنایی عرضه می‌کند. کافی است به جدال‌ها گوش فرادهید که افراد با چه نیش و کنایه‌ای سخن می‌گویند. در یک کلام باید گفت کلیت دیالوگ‌های سلسله تعریض‌هاست.
اما دومین عنصر میزانسن است. اهمیت میزانسن در نمایش موسویان زمانی برجسته می‌شود که مخاطب احساس می‌کند قدرت زبانی نمایش در پی خشم شخصیت‌هاست. موسویان انتخاب خوبی می‌کند و در صحنه‌هایی که ضرباهنگ و ریتم کلامی افت می‌کند، میزانسن‌ها را برای معرفی شخصیت‌ها به کار می‌برد. صحنه‌هایی که حرف زدن‌ها آرام می‌شود و البته بیشتر اوقات به سکوت منجر می‌شود؛ این جای‌گیری بازیگران است که به صحنه هویت می بخشد. اصول این جایگیری چیزی شبیه فال گوش ایستادن است که در نهایت منجر به یک چالش جدید می‌شود.
اما با در نظر گرفتن این حسن، باید آن را یک عیب هم دانستغ چرا که کلیت اثر موسویان در پی رسیدن به عصبیت است. ما با یک نمایش عصبی و مملو از جنگ و جدل روبروییم. اگرچه در ابتدای نمایش «ساعت بیست» دقایقی فضا شاد است؛ اما توازنی در نمایش موجود نیست. مخاطب مدام در تلاطم است. زمان تنفسی وجود ندارد. همه چیز در پی درگیری است و البته گاهی سوال می‌شود که با وجود این همه اختلاف چرا جایی این شخصیت‌ها از هم نمی‌برند و یا اینکه این همه ملاقات چرا منجر به شناخت درست این خانواده از یکدیگر نشده است.
باید گفت این وضعیت مورد نظر حکم پیاز داغ نمایش دارد تا مخاطب رها نشود و شاید در این امر موفق نیز شده است. مخاطب در نهایت با اثر همراه می‌شود و با آن همذات‌پنداری می‌کند. حال این سوال را باید پرسید که این همذات‌پنداری ناشی از این رئالیسم اجتماعی است یا ناشی از چیز دیگری است.
جواب در سطح این است که مخاطب ایران نگاه هنر به مقوله اجتماع و جامعه را در اولویت انتخاب خود قرار می‌دهد. حتی در ژانر کمدی، کمدی‌هایی که اشاراتی به جامعه یا تلنگر به معضلات اجتماعی دارد، به هر نحو موردپسند مخاطبان بوده است. اما این همذات‌پنداری فراتر از یک ژانر است و باید آن را در مضمون نیز جستجو کرد. در ابعاد وسیع نکته در خانواده است. خانواده در «ساعت بیست» شکل و شمایلی مورد پسند برای مخاطب ایرانی دارد. این شمایل همان چیزی است که در کوچه و بازار مردم از آن صحبت می‌کنند: از هم پاشیدن خانواده‌ای که حکم اتوپیای ایرانی دارد. حال اگر ریزتر به مساله نگاه کنیم، به مفهومی به نام پدر می‌رسیم. پدر المانی بود که در سال ۹۳ و ۹۴، در آثار گروهی از کارگردانان جوان دیده می‌شد. در آن آثار پدر مفهومی برای کشف و شهود بود که عموماً در صحنه غایب بود. در «ساعت بیست» پدر یک قدم پیش آمده است و پدر حاضر است؛ ولی او دیالوگی ندارد، سخن نمی‌گوید و هنوز مفهومی سربسته برای هنرمند است.