سبک های نمایشی که در تئآتر خراسان، جایشان خالی است
یاداشت آرش خیرآبادی، نویسنده و منتقد تئاتر مشهد
اگر چه هنوز برای خیلیها، تقسیمبندیی گونههای نمایشی، همان است که ارستو گفته، ولی به باورِ من، گونههای نمایشی، امروز آنچنان متنوع و متکثر هستند که به سختی میتوان در چند گروهِ خاص، تفکیکشان کرد.
شاید بهتر آن باشد که نمایش را نیز، به ژانرهای سینمایی تقسیم کنیم. به عنوانِ نمونه، تآترِ وحشت، تآترِ مرموز، تآترِ ماجرایی، تآترِ جنایی، تآترِ تخیلی، تآترِ افسانهیی و غیره.
اگر چنین تقسیمبندییی را بپذیریم، باید گفت که در خراسان، چندین ژانرِ نمایشی، یا هرگز کار نشده یا اگر شده، انگشتشمار است. در این یادداشت، تلاش دارم چند ژانر یا گونهی نمایشی را که کمتر بدان پرداخت شده اشاره کنم تا شاید برای دوستانِ نویسنده و کارگردان، مشوّقِ آغازِ پروژهیی تازه باشد. و در این رهگذر، البته تنوعِ مضمونهای نمایشی هم باعث گردد تا تماشاگرانِ بیشتری به سالنهای تآتر بیآیند.
تآترِ وحشت [Horror]
یا این ژانرِ نمایشی در استان خراسان کار نشده یا اگر شده، بسیار اندک است. دستِ کم نگارنده به خاطر ندارد که تآتری با مضمونِ صرفِ وحشت، در تماشاخانهیی به اجرا درآمده باشد. ممکن است برخی از کارها، صحنههای ترسآوری داشتهاند، ولی نمایشی که اختصاصن به مقولهی وحشت بپردازد، در خاطرم نیست.
تآترِ علمی-تخیلی [Science-fiction]
این گونهی نمایشی حتا در سینما هم ژانرِ پُرخرجی ست. ولی جذابیتِ فراوان و مخاطبانِ پر و پا قرصی دارد. گونههای تخیلی، چند دستهاند. مثلن ژانرِ «افسانهای» که خودش گونهیی از ژانرِ تخیلی ست. ولی صرفِ «علمی-تخیلی» بودنِ یک نمایش، میتواند فرصتِ بسیار خوبی برای جلبِ مخاطب باشد. البته ساختار خوب و طراحیی مناسب، بدونِ شک، یکی از الزاماتِ این ژانر به شمار میرود.
تآترِ جنایی [Crime]
این ژانر، بیشتر از بقیهی گونهها سابقهی اجرایی دارد. ولی همچنان میتواند موضوعی بکر به شمار بیآید. شاید ایدهی نمایشی کردنِ کارآگاهانی چون شرلوک هلمز، هرکول پوآرو، خانم مارپل، مایک هامر و خیلیهای دیگر، هنوز آن قدر دارای جذابیت است که تماشاگران را به سالن بکشد. جز اینها، اگر نمایشنامهنویسانِ خراسانی بتوانند به خلقِ شخصیتهای تازه دست بزنند و کارآگاهانِ به روزتری را بسازند، با استقبال روبهرو میشوند.
تآترِ افسانهیی [Fantasy]
تاریخِ ادبیاتِ پریوارِ ما، سرشار از داستانهای افسانهیی ست. قصههایی مملو از پرییان و اجنه و غولها و موجوداتِ افسانهیی که هم برای کودکان قشنگ است و هم بزرگسالان آن را میپسندند. داستانهایی چون ماهپیشونی، گیسگلابتون، حسن کچل و نظایرِ آن، همه، استعدادِ آن را دارند که به نمایشنامه تبدیل شوند.
تآترِ قهرمانانه [Action]
بدونِ شک، خندهدار خواهد شد اگر تآتری را ببینیم که در آن، زد و خوردها و کشمکشِ شخصیتها، تصنعی و بدونِ برنامهریزی ست. ولی به همان اندازه با یقین باید گفت که اگر نمایشی بتواند خوب از پسِ چنین ژانری برآید، جذابیتِ فراوانی ایجاد میکند. در هر حال، جای چنین ژانری در نمایشهای خراسانی، همیشه خالی بوده.
تآترِ مستند [Documentary]
این از آن گونههای بسیار نادر و پُر کشش است که مخاطبِ بسیار دارد. سوژههای بکرِ نمایشییی هستند که میتوانند به صورتِ تآترِ مستند، کار شوند. نمونههای جهانیاش هم فراوان است. ولی تا آنجا که من اطلاع دارم، در خراسان کسی سراغِ این گونهی نمایشی، نرفته.
تآترِ مرموز [Mystery]
یکی از ژانرهای پُر طرفدارِ سینما، داستانهایی ست که رمزآلودهگی و پرسش، اساساش را تشکیل میدهد. ذهنِ جستوجوگرِ مخاطب، از دادگاهها گرفته تا اتاقهای بازجوییی پلیس و جنایتهای عجیب و غریب، مدام به دنبالِ کشفِ حقیقت است. و این کشف، خود، دستمایهای خواهد شد تا ژانرِ رازآلودهگی، بتواند در تآتر هم جذابیتاش را به رخ بکشد.
سهگانهسازی [trilogy]
ساختِ تآترهایی که آن قدر جذابیت داشته باشد تا مخاطب را به قسمتهای بعدیاش هم بکشاند، خیلی دشوار است. و از سویی، سهگانه ساختن، جزوِ ژانرها به حساب نمیآید. اما میتواند دستهیی جداگانه از هر کدام از ژانرها را دربر بگیرد. یکی از مزایای سهگانهسازی یا چندگانهسازی، نگهداشتنِ مخاطب در صفِ انتظارِ باقیی داستان است. که خود، البته تضمینی بر فروشِ بلیتِ اجراهای بعدی خواهد بود.
جز اینها میتوان چیزهای دیگری هم مثال زد یا ایدههای دیگری هم داد.
ولی به هر روی، تنوع در سوژههای نمایشیی تآترِ ما کم است. ما اغلب خود را به چند زمینهی معدود، محدود کردهایم و کمتر دنبالِ سوژههای تازه و ساختارهای پُر زحمت میرویم. حق هم داریم. چون بازیگرانِ ما عادت به بازی در نقشهای متنوع نکردهاند و نویسندههای ما قدرتِ ریسکِ نوشتنِ نمایشنامههایی با درونمایههای تازه، ندارند.
از آن سو، کارگردانانِ ما نیز با توجه به بسته بودنِ دستشان –چه از لحاظ مالی و چه از لحاظِ نیروی انسانی- ترجیح میدهند سراغِ کارهایی بروند که پیشتر، امتحانشان را پس داده و از بوتهی آزمون، موفق بیرون آمدهاند.
اما بد نیست که تآتریستهای خراسان، یکبار هم که شده، تجربهی تنوعِ مضمون را داشته باشند و جرأتِ ریسک به خود بدهند. پرداختن به سوژههای تکراری، اگرچه زحمتِ کمتری دارد، ولی نتیجهاش سالنهای خالی و کممخاطبی ست که تآترمان با آن دست و پنجه نرم میکند.