در گفتوگو با عضو سابق شورای نظارت و ارزشیابی تئاتر مطرح شد:
بررسی سیر تطور شورای نظارت و ارزشیابی از دهه 60 تاکنون
عضو سابق شورای نظارت و ارزشیابی آثار نمایشی گفت: هسته اولیه این شورا سال ۶۲ شکل گرفت و سه یا چهار سال به کارِ خود ادامه داد که خودِ بنده هم دبیر این شورا بودم و انوشیروان ارجمند، رضا صابری، سعید سهیلی، آقای مهدی پناه و.. اعضای آن بودند.
شورای ارزشیابی و نظارت ادارهکل هنرهای نمایشی وظیفهاش اجرای مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی، صیانت از حقوق هنرمندان و آثار آنها، حفظ امنیت کاری، فکری و هنری برای هنرمندان و ایجاد بهداشت روانی برای اهالی تئاتر است که به گواهِ بسیاری از هنرمندانِ تئاتر مشهد، اعضای این شورا در دور قبل، در حمایت از خانواده بزرگِ تئاتر مشهد عملکرد رضایتبخشی داشتند. وقتی با حمیدرضا سهیلی، پیشکسوت تئاتر مشهد و عضو سابق شورای نظارت و ارزشیابی هنرهای نمایشی در خصوص ابتدای دهه شصت و چگونگی مجوز گرفتن آثار نمایشی در آن دوران صحبت میکنم، میگوید: در سالهای ابتدایی دهه 60 من دبیر شورای نظارت بودم در آن دوران، ارشاد در مجوز دادن به نمایشها هیچکاره بود. باتوجه به جو سیاسی اوایل دهه شصت در تمام کشور و به تبعِ آن در مشهد، گروهکها و تشکیلات سیاسی، فعال و پرکار بودند و اغلب اهالی جوان تئاتر در آن ایام، به سیاقِ دیگر روشنفکران، عضو یکی از این گروهکها میشدند.
نویسنده کتاب صدسال تئاتر مشهد بیان میکند: در کنارِ آن دادسرای انقلاب با توجه به دستگیریهای گسترده، خودش مسئولیت شورای نظارت را برعهده گرفته بود و بدون اجازه دادسرا نمایشی روی صحنه نمیرفت. این دادسرا تشکیلاتی قضایی بود و در ابتدای انقلاب بعد فرهنگی نداشت، لذا یک نفر را مسئول بازبینی کرده بود که خود آن شخص چهرهای نظامی بود و برخوردهایش عامرانه و از موضع بالا بود. اتفاقا در دوره اخیر که عضو شورا بودم از این نگاه بالا به پایین نیروهای امنیتی که تمایل داشتند در کارِ شورا دخالت کنند، همواره گلهمند بودم و اهالی تئاتر هم میدانند که برای دفاع از آنان در برابر چه کسانی ایستادم.
چگونگی شکلگیری شورای نظارت
این نویسنده و کارگردان سرشناس تئاتر با اشاره به اینکه همان سالها در دادسرای انقلاب مشغول بهکار بودهاست، اضافه میکند: یک روز مدیر دادسرای وقت، مسئولیت نظارت و بازبینی را به من سپرد اما من متوجه بودم که در برابر هنرمندان و بزرگانی که آنسالها در مشهد مشغول به کار هستند، نقش شاگرد را دارم لذا حدود خود را میدانستم. تا اینکه سال 62سعی کردم شورای نظارت را با حضور کارشناسانی از ادارهی ارشاد، صدا و سیما، سازمان تبلیغات و.. راهاندازی کنم، پس هستهی اولیه شورای نظارت و ارشیابی آثار نمایشی را در همان سال شکل دادیم که خودِ بنده دبیر این شورا بودم و به خاطر دارم که آن شورا سه یا چهار سال به کارِ خود ادامه داد.
وی میافزاید: انوشیروان ارجمند، رضا صابری، سعید سهیلی، آقای مهدی پناه و.. افرادی بودند که در آن چند سال عضو شورای نظارت بودند و تا سال 66 این کار ادامه پیدا کرد تا اینکه سال 66 دادسرای انقلاب «ادارهی زندانها» را راهاندازی کرد و ما منفک شدیم و به این اداره پیوستیم و اوضاع سیاسی کشور هم روالی آرامتر به خود گرفت و درست در این ایام، دوباره مسئولیت بازبینی و ارزشیابی آثار نمایشی به اداره ارشاد سپرده شد و دکتر لطفی، سعید سهیلی، رضا صابری، انوشیروان ارجمند و.. این مسیر را ادامه دادند.
در دهه 80 ما بهترین شورای نظارت را داشتیم
سهیلی با تاکید بر اینکه آغاز فعالیتِ دوبارهاش در شورای نظارت، در سال 87 بوده است، عنوان میکند: سال 87 دوباره بامن تماس گرفتند و برای این مسئولیت از من دعوت کردند. اگر کاری را قبول کنم ابتدا نگاه میکنم ببینم در آن کار چه خدمتی میتوانم انجام دهم. برایاَم مهم بود که بتوانم به چرخه تئاترکمک کنم. آن زمان نسل جدید تئاتر بسیار خوب کار میکرد و نیاز بود که شورایی تشکیل شود تا بتواند از هنر و هنرمند دفاع کند. در آن دوران به گمانِ من ما بهترین شورای نظارت را داشتیم چراکه از هنرمندان بسیار دفاع کرد، اگر امروز نمایشهایی را میبینید که در جشنوارهها مورد تحسین و تشویق همگان قرار میگیرند، اینها محصولِ خدماتِ همان شورا و و همیاریاَش با هنرمندان است.
وی میگوید: هرچند اسم این شورا، «شورای نظارت» است اما ما تلاش کردیم با همدلی نقش «حمایت» را بیشتر کنیم. نمایشهای زیادی طی این سالها بودند که می توانستند روی صحنه نروند، افراد زیادی برای عدمِ اجرای آنها سنگاندازی کردند، اما شورا پای کارها ایستاد با نویسنده و کارگردان گفتگو میکرد و برخی نقاط را صمیمانه به آنهاگوشزد میکرد به طوری که هم به مضمون آن اثر آسیبی وارد نشود و هم نمایش به صحنه برود و همین همدلی و گفتگو باعث شد چرخه اجراها در یک ریل مشخصی قرار بگیرد تا هنرمندان اطمینان داشته باشند وقتی اثری را میسازند آن اثر به صحنه میرود، پس با خیالِ راحت سالها به تولید پرداختند.
حمیدرضا سهیلی ادامه میدهد: در جلسات چالشی بعد از بازبینیها همواره سعی ما این بود که سانسور و ممیزی نباشد مگر زمانیکه چارهای نبود و ما تلاش میکردیم سانسور را به نفع هنرمند به حداقل برسانیم. حتی بارها جلوی رئیس ادارهی ارشاد و حتی مقامهای امنیتی که به کرات تلاش میکردند در جلساتِ بازبینی شرکت کنند ایستادیم و از آنها خواستیم دلیل بیاورند.
قلع و قمع هنر و رویدادهای هنری در مشهد!
«فضای فرهنگی مشهد با اینهمه پیشینه و ظرفیت و استعداد متاسفانه در اختیار آدمهایی با طرز تفکر خاصی قرار گرفته است» حمیدرضا سهیلی این جمله را با ناراحتی بیان میکند و ادامه میدهد: این افراد تنها به یک ایدئولوژی مخرب و خطرناک اعتقاد دارند اینکه «آنچه آنها میگویند درست است و آنچه ما میگوییم غلط». این افراد همواره تلاش میکنند نقطهنظرات منفی خود را درسینما، تئاتر، کتاب، ادبیات و شعر گسترش دهند، خیلی سریع افراد را حذف میکنند و آثار هنری را قلع و قمع میکنند. به طور مثال یکی از بازیگران خانم تئاتر مشهد در جشنوارهای مقام اول بازیگری را گرفته بود اما این افراد با فشاری که روی هیاتداوران آوردند آنها را مجبور کردند تا داوران اسم آن بازیگر را از فهرست برندگان حذف کنند تا آن بازیگر خانم روی صحنه نرود به این دلیل که آن بازیگر در اینستاگرام اش عکسی شخصی را گذاشته بود. متاسفم برای هیات داورانی که تن به این کار دادند، بعد شنیدم که هیات داوران رای اصلیشان را منتشر کردند و اعلام کردند که تغییر در آرا در اختیار آنان نبوده است.
وی میافزاید: یکبار من به یکی از این این افراد گفتم: «آیا شما به عنوان فردی انقلابی خدا را قبول ندارید؟ آیا خدا رحمت اش را شامل همه نمیکند؟» ما چه حقی داریم که کسی را از گرفتن جایزهاش و حقاَش محروم کنیم؟ این افراد بی سوادِ هنری هستند، در هنر هیچ اشرافی ندارند، امابه خاطر پست و مقامی که دارند حرفشان به کرسی مینشیند و متاسفانه مسئولان ما در ادارهی ارشاد به جای صیانت از حقوق هنرمندان، بسیار تحتتاثیر این افراد هستند. من طی زمانی که در شورای نظارت بودم، هیچگاه به برای ماندن در این شورا به کسی باج ندادم حتی بارها دخالتهایشان ما را تا مرز استعفا برد.
شورایی نظارتی - حمایتی
سهیلی میگوید: شاید یکی از دلایل حمایت اهالی تئاتر از من این بود که آنها میدانستند که همواره در کنارشان بودم، و با انها هم دردی کردم، من متوجه زحمت گروه نمایشی برای رفتن به صحنه بودم و خودم را جای کارگردان می گذاشتم و با این دیدگاه، همدلی با بچه های تئاتری کارِ سختی نبود. ما تقریبا تمام نمایشها را به صحنه بردیم و خیلی از کارگردانها با شناختی که از شورا داشتند این تلاش ما را می دیدند و بچهها هم تغییراتی که به مصلحت نمایششان بود را به کار اعمال میکردند.زمان بازبینی رضا صابری، ما خودمان شاگردان او بودیم، اما او به ما اجازه بازبینی داد چراکه می دانست ما شورایی نظارتی - حمایتی هستیم و فقط کارمان نظارت نیست.
این نویسنده با اشاره به ترکیب شورای نظارت تصریح میکند: چیدمان شورا در آن دوره با حضور آقایان رفاهی، بخشی، سیم ریز، حلیمی و.. چیدمانی درستی بود چراکه همه برای تحکیم شورا و اعتلای هنرِ تئاتر خیلی زحمت کشیدند امیدواریم این شورای جدید همین مسیر چهارده ساله را ادامه دهد.
او در پاسخ به اینکه چرا از شورای نظارت کنارهگرفت؟ بیان میکند: واقعیت این است که من فهمیدم دیگر در ترکیب شورا نیستم، از ماهها قبل شنیده بودیم که اعضا در حالِ تغییر و حرکت به سمتِ جوانگرایی هستند. برای بازبینی نمایشهای جشنواره متوجه شدم در لیست نیستم و این یک هشدار برای نبودنم بود. جوانگرایی خوب است اما به شرطی که افرادی نظیر مهدی سیمریز انتخاب شوند که تخصص و شجاعت کافی را داشته باشند. باید عملکرد شورای جدید را در طول زمان ببینیم اما در حالِ حاضر اتفاق خوب این است که در صحنه تئاتر مشهد نمایشهایی با ژانرهای متنوع را میبینیم و این مبین عملکرد خوب این افراد در این مدت کوتاه است.
فقدان مدیران فرهنگی، مهمترین مشکل تئاتر مشهد!
سهیلی مهم ترین مشکل تئاتر مشهد در دورانِ پساکرونا را ، نبودِ مدیران فرهنگی خوب و شایسته میداند و میافزاید: با نگاهی به مدیران فرهنگی شهر می بینیم که همه یک بینش فکری دارند. انگار یک تفکرِ خاص این آدمها راعامدانه و گزینشی بر مسندهای فرهنگی شهر نشاندهاست. به عنوان مثال در حوزه هنری ببینید چه مشکلی به وجود آمد. برای نشستن بر مستندهای قدرت راه کوتاهی داریم اما هیچوقت مدیر فرهنگی ما استقلال فکری نخواهد داشت چراکه خطِ فکریاَش، همان خطِفکری دستوردهندهاَش خواهد بود و لذا ما مدیر فرهنگی شایستهای نداریم. شایستهسالاری باید جای رابطه سالاری را بگیرد. من نمیگویم تفکر آنها اشتباه است بلکه میگویم باید نگاه مدیران فرهنگی باز باشد، نظارت لازم است اما با نگاهی بسته نمی توان محیط فرهنگی هنری را گسترش داد.
سهیلی با تاکید بر اینکه هنر آزاد است تصریح میکند: هنرمند و شخصیتهای فرهنگی اگر در چهارچوب فشار باشند، رشد نمی کنند نمیتوان به نویسنده گفت هرچه من میگویم بنویس! اینگونه نویسنده نمیتواند معضلات اجتماعی را ببیند و آنها را به چالش بکشد.کار هنرمند چالش کشیدن، انتقاد کردن، نشان دادن خوبیها و دیگر مسائل است. نمیتوان به هنرمند گفت، چگونه بشین و چگونه بلند شو.من با «آنچه ما میگوییم» مخالفم برخی نیروهای امنیتی در دورهای واقعا اهالی تئاتر را زجر دادند. دخالتهای یک نیروی بیفکرِ امنیتی به زندگیِ خانوادگی برخی از اهالی تئاتر لطمه زد.
وی میافزاید: اگر مدیرکل اداره ارشاد، رئیس سازمان تبلیغات و... دیگر مدیران فرهنگی با قدرت پشت میزشان بنشینند و دخالتها را تنها با سند و استدلال بپذیرند، وضع ما اینگونه نخواهد بود. مشکلاتِ فیلم «گشت ارشاد» تنها به علتِ یک حرف بدونِ سند بود. چرا وقت، تلاش و سرمایهی یک گروه را برای یک حرفِ بدون سند از بین می برید؟ باید بدانیم اگر یک نمایش مجوزِ به صحنه رفتن را نگیرد، ماهها تلاش یک گروه از بین خواهد رفت.
وسعتِ میدان انقلاب کوچک شده است!
ما نسلی هستیم که انقلاب کردیم و در ایام انقلاب تمامی ما با ایدهآلهایی انقلاب کردیم که امروزه میبینیم با خیلی از آنها فاصله داریم اما نکتهی قابل اعتنا میدانی است که بعد از انقلاب بهوجود آمد و آنقدر وسعت داشت که تمام افراد را درخود جای میداد ولی وسعت آن میدان آنقدر کوچک و تنگ شده است که بسیاری از دلسوزانِ انقلاب از آن دایره بیرون رانده شدهاند. کنار رفتن خیلی از افراد مثل منافقین طبیعی است اما وقتی تنگی این دایره نیروهای خودی را هم کنار می گذارد، باید متوجه باشیم در نقطهی درستی نایستادهایم. ما همه بچههای انقلاب هستیم. من خطری را می بینم که شاید امام سالها پیش متوجه آن شد و گفت «نگذارید انقلاب به دست نا اهلان بیفتد».
وی ادامه میدهد: امروزه تفکر حاکم در دستِ برخی افرادی است که بعدها خود را به انقلاب چسباندند درحالیکه در جریان انقلاب نبودند و به گونهای رفتار می شود که باورشان شده خودشان انقلاب را بهجود آوردند درحالیکه در رسانه ملی سخنرانان و ایدئولوگها و افرادی به ما نشان داده می شوند که ابتدای انقلاب اصلا حضور نداشتند، ما اصلا آنها را نمی نشناسیم، این افراد آن عرصه و میدانی که گفتم را خیلی تنگ و کوچک کردند و من این مسئله را در حوزه فرهنگ خیلی خطرناک میبینم.
سهیلی بیان میکند: در مشهد مدیران فرهنگی ما فقط یک تفکر خاص دارند و مدیرانی که اندیشه ای آزاد داشتند درسالهای گذشته به مرور کنار گذاشته شدند. امیدوارم همه متوجه باشند که انقلاب متعلق به تفکری خاص نیست ما در آن ایامِ دلانگیز همه باهم تلاش کردیم بنابراین عده ای خاص نمی توانند بگویند ما صاحبان انقلاب هسیتم.
گفت و گو از: مرجانه حسین زاده