در حال بارگذاری ...
...

طرحی بر اجرای نمایش محیطی «زایُلف»

طرحی بر اجرای نمایش محیطی «زایُلف»

نمایش محیطی "زایُلف" بر اساس نمایشنامه‌ی "آیلفِ کوچک" نوشته‌ی هنریک ایبسن به کارگردان حامد امان‌پور قرایی و سحر رضوانی این شبها در مشهد اجرا می شود

"تئاتر پدیده‌ای است اساسن شهری و وابسته به تاریخ و به تحول سیته _در یونان باستان به معنی دولت_ که برایش تماشاگر فراهم می‌کند. ظهور تئاتر از پیروزی دموکراسی آتنی و پیدایش دانش جدایی‌ناپذیر است" (ماجراهای جاویدانِ تئاتر/ گی لکلرک، کریستف دسولیر). هدف تئاتر ایجاد فضای گفتگوست و ساختن بستر مناسب برای ارتباط بهتر با شهر.
این تولید بر اساس نمایشنامه‌ی "آیُلفِ کوچک" اثر هنریک ایبسن نمایشنامه‌نویش مشهور نروژی ساخته و پرداخته شده است. در این پروژه به دنبال کشفِ ارتباط تطبیقی بین اسطوره‌های ایرانی مثل زال، سیمرغ، سام، سیندخت و... با آیلُف، آلفرد، بانوی موش‌ران ( به عنوان بازتابی از اسطوره‌های اسکاندیناوی) کاراکترهای محوری این نمایشنامه بوده‌ایم. اهمیت پرداختن به اسطوره‌های ملی_ایرانی در بستر هنر نمایش دستمایه‌ی بسیاری از آثار این گروه نمایشی بوده است. زال یکی از مهم‌ترین شخصیت‌های شاهنامه‌ی فردوسی است که از خانواده‌ای با قابلیت‌های افسانه‌ای می‌آید؛ پدرش سام و پسرش رستم هر دو قهرمان‌هایی اسطوره‌ای هستند. در این اسطوره، پسری با موهایی سپید به دنیا می‌آید، که در اصطلاح پزشکی امروزه به بیماری آلیبینیسم مبتلاست. در ایران از هر سه هزار نفر یک نفر به این بیماری مبتلا می‌شود که تا امروز حتا انجمن مخصوص به خود ندارند و مسائل زیادی در گرفتن شغل‌های دولتی از جمله معلمی دارند. یک سوال مهم و اساسی پیش می‌آید: چه کسی مسئول این افراد است؟ چه کسی مسئولیت زال را به جز سیمرغ بر عهده میگیرد. همان سوالی که ایبسن در نمایشنامه‌ی خود مطرح می‌کند. چه کسی مسئول سرنوشت آیُلف‌ است؟ آیُلف‌ها همچون زال‌ها در اقلیت‌ند. در ناحیه‌ی سیستان و بلوچستان تعداد افراد آلیبینیسم بیشتر از استانهای دیگر است، همان اقلیمی که زال در شاهنامه‌ی فردوسی در آن متولد می‌شود. تطبیق این اسطوره‌ی ایرانی و فضای نمایشنامه‌ی ایبسن پروژه را در راستای یک اجرای محیطی قرار داد. فراهم آوردن بستری برای ارتباط نزدیک‌تر با مخاطب تئاتر در جهت درک عمیق‌تر این مفاهیم گروه اجرایی را واداشت تا به میان مردم آمده و بار دیگر مسئله‌ی مسئولیت‌پذیری اجتماعی را با همشهریان خود تمرین کند. شکل‌های مهم و قدیمی تئاتر ایران همچون تخت‌حوض، نقالی و تغزیه در فضای باز و در میان مردم و در میدان‌گاهی‌های شهر به نمایش در می‌آمدند. اینجا ضرورت توجه به ارتباط شهر و تئاتر مطرح می‌شود، دو کمپلکسی که برای حیات به یکدیگر نیازمند هستند. از این روی درخواست اجرا برای زمین بازی فرهنگسرای رسانه از این مهم نشأت می‌گیرد. زمین بازی محلی‌ست که گروه اجرایی برای به تصویر کشیدن مفاهیم موجود در متن و اسطوره به آن نیازمند است. از سوی دیگر نحوی روایت نمایش ایرانی که مورد توجه اجراست در فضای میدانی خودش را نشان خواهد داد. این اجرا در نحوه‌ی روایت به نقالی نزدیک است و از لحاظ مایه‌های تراژیک و شکل اجرایی به تعزیه.
این اولین بار است که ضرورت یک گفتمان مطرح می‌شود؛ گفتمانی بین شهروندان شهر مشهد و طیف وسیعی از هنرمندان با تجربه و تحصیل‌کرده‌ی تئاتر و تجسمی. تمرینِ یک وظیفه‌ی اجتماعی و کشف امکانِ بازی و ارتباط مستقیم و بی‌واسطه با مخاطب.
 
| حامد امانپورقرایی _ سحر رضوانی |
| بهار و تابستان ۹۸ |