در حال بارگذاری ...

برگی درس آموز از شناسنامه هنری پر افتخار استاد

به بهانه ی باز آفرینی نمایش ” شنا در آتش» رضا صابری  در مشهد

تئاتر خراسان رضوی- حسین صابری *: نوشتن از هنرمردی که از اولین روز فعالیت تئاتری اش تا به امروز ۴۶ سال می گذرد چندان ساده و راحت نیست.
استاد دکتر* رضا صابری را  کسی نمی شناسد.حتی بسیاری از شاگردانش نیز توفیق این شناخت را ندارند و به جرات می توان ادعا کرد که این هنرمند دیرینه و کهن سابقه، که از ذخایر غنی، ارزشمند و آکنده از تجربیات حوزه  نویسندگی و کارگردانی تئاتر این سرزمین است، همچنان که همچنان است ناشناخته و گمنام و بی بهره از حقوق معنوی این همه تلاش وکوشش در عرصه ی تئاتر ملی ، باقی مانده است .
این روزها که باردیگر نام این استاد فرهیخته با اجرای اثر ماندگار و فاخر ” شنا در آتش ” بر سر زبان اهالی هنر ودنیای رسانه ها افتاده است شاید فرصت مغتنمی باشد که به حقایقی مسلم در مورد این استاد مسلم بپردازیم . حقایقی که شاید اهالی  قدیمی تر و دهه ی پنجاه و شصت هنر تئاتر با گوشه هایی از آن آشنا باشند اما حقیقت این است که شناخت باید به نسل هایی برسد که اکنونی اند. برای نسل های تازه ای که اکنون پشت رل تئاتر نشسته اند و به اقتضای زمان ، آسوده و آرام به سمت موفقیت می رانند . – برای این نسل فهیم – باید این حقیقت روشن شود که این سهولت و بالندگی و جاده ی نسبتا همواری که امروزه در تئاتر خطه ی خراسان جریان دارد و این ارزش ،اهمیت ، آبرو و اعتباری که خراسان بزرگ  امروزه به آن فخر می فروشد و اهالی تئاترش در محافل و مجامع تئاتری وهنری سر به فراز دارند و سینه ی افتخار و غرور در پیش، مرهون و مدیون زحمات ، تلاش ها، دغدغه ها ، خون جگر خوردن ها وروزگار هایی بس سخت گذراندن در سالن های تاریک و نمور و بی امکاناتی ست که ذره به ذره ی آن به قیمت جان و گذر عمر عاشقانی بی ادعا چون استاد صابری ها و ارجمند ها و …و….به دست  آمده است . در این مقال- که بواقع نخواهد توانست حق مطلب را به خوبی و شایسته ادا کند-  فرصتی فراهم است تا غبار از بطن حقایقی برداریم که درک و بررسی آن مایه مباهات و افتخار و البته به همان میزان دلیلی برای تعمق و تفکر و تامل است.
حقیقت این است که استاد صابری روشن کننده ی چراغ رونق “جشنواره ی فجر بعد از انقلاب”  و ناجی آن است.  . این مسئله ی ساده ای نیست . ادعایی شعارگونه هم نیست . حقیقتی بزرگ است . درست در بهبوهه ی انقلاب و به تبع آن انقلاب فرهنگی و سکوت و بلاتکلیفی مرگ باری که بر وضعیت تداوم  ” تاترِ بعد از انقلاب ” سایه انداخته بود و در هجمه ی جریانات گوناگون سیاسی و تنوع سلایق وگوناگونی دیدگاه ها ومکاتب فکری خاص آن زمان و درست  هنگامه ای که زمزمه ی برگزاری اولین جشنواره تئاتر فجر در سال ۱۳۶۱ به گوش می رسید – اما همچنان سرنوشت این جشنواره به لحاظ نوع تئاترها و ساختارهای آن در هاله ای از ابهام های گیج کننده بود –  رضا صابری با نمایش ” خانات ” به داد این جشنواره رسید. نمایشی که برخاسته از متن فرهنگ مردمی بود و ریشه در تئاتری ملی و ایرانی داشت و شکلی جذاب و قابل قبول از نمایش ایرانی به حساب می آمد . این نمایش ، تصاحب کننده ی برترین ها در زمینه ی نویسندگی و طراحی و کارگردانی بود. و به این ترتیب رضا صابری ” اولین کارگردان ” صاحب عنوان اولین جشنواره تئاتر فجر شد.
حقیقت این است که دامنه ی این افتخار به جشنواره فجر دوم (۱۳۶۲) هم رسید. نمایش ” مظلوم پنجم ” با ترکیبی خلاقانه و طراحی هایی منحصر به ایده های محصور کننده ی رضا صابری که ادای دینی به دفاع مقدس محسوب می شد، تمام افتخارات سال قبل را در زمینه های نویسندگی و کارگردانی و ….تکرار کرد. افتخاری که کمتر کارگردان صاحب نامی به طور متوالی از آن بهره برده است و این حضور مقتدرانه ، جان دوباره ای بود بر پیکر رو به رشد جشنواره ی فجر. در نگاهی  واقع بین  حتی می توان ادعا کرد که این نمایش ها ، چونان آب زلال و حیا ت بخشی بود بر پای نهال جشنواره فجرِ آن روزها که نتیجه اش، تنومندی و باروری و جلال و شکوه امروزه ی آن است.
حقیقت مسلم این است که “خانات ” و ” مظلوم پنجم ” فقط نمایش هایی برای اجرا نبودند. این آثار و نحوه ی اجرا و کارگردانی آن، الگوها، سرمشق ها و منش هایی شدند برای همه ی سال های بعد تاتر ایران که به جرات می توان ادعا کرد در فرایند رشد و شکل گیری نمایش های ایرانی – ملی و ساختار های بعد از آن، تاثیری ماندگار، عمیق، پیش برنده و جهت دهنده گذاشت. این تاثیر بگونه ای بود که  نقش آن، در ساختار و درون مایه ی آثار تولیدی همه ی سال های بعد از آن ، به راحتی قابل رویت بود.
حقیقت این است که حضور قدرتمند رضا صابری در عرصه ی اجراهای عمومی – با همه ی سختی ها و مصائب و مشکلات آن زمان – وکوشش های بی ادعای وی و گروهش در  ایجاد فرهنگ تئاتر خوب دیدن و ترویج فرهنگ آشتی با تئاتر و کشاندن مخاطب به سالن های نمایش ، آن هم در دهه هایی که اذهان مردم آکنده از دغدغه هایی مانند جنگ و تحریم و سختی های مرتبط با آن بود ، تلاشچشمگیر و اثر بخش و ارزشمندی بود که پایه گذار جذب و گرایش مخاطب به سالن های نمایش شد. استقبال فراوان مردم از اجراهای عمومی نمایش هایی چون خانات و مظلوم پنجم و همذات پنداری های عمیق و دلنشینی که با آن می شد ، حکایت از این داشت که رضا صابری ، با بهره مندی از همه ی تجارب و دانشش در بهره مندی از آیین های نمایشی و اسلوب های مرتبط با آن ، هنر جذب مخاطب را – به اقتضای زمان خود – به حد اعلا رسانده بود . جالب این بود که این جذب منحصر به مردم و مخاطب عام نبود بلکه بسیاری از مسئولین و نمایندگان مردم و فرماندهان و فرمانداران وقت هم به تماشای این دست آثار پرداخته و از آن بهره بردند.مصداق این مهم ، تندیس ها و نشان ها و تقدیرهای متنوعی است که در کارنامه ی هنری این استاد مسلم تئاتر ایران ، جای گرفته است.
حقیقت این است که در همان آغاز کار تاتر ایران ، ذهن خلاق و قلم توانای رضا صابری مایه مباهات و افتخار هر خراسانی شد. چرا که وی از جشنواره ی سوم به بدنه ی این جشنواره به عنوان عضوی از اعضای مؤثر در کمیته تاتر ملی ایران فعالیت های اجرایی خود را آغاز کرد. مدرس تاتر شدو در همه ی این سال ها با جدیت و تلاش و علاقه و عشق ، باز هم نوشت و باز هم کارکردانی کرد و باز هم نقش آفرینی کرد..
حقیقت این است که  افتخارآفرینی های این استاد خستگی ناپذیر تداومش به سال های بعد هم رسید. به سال ۷۲ (جشنواره دوازدهم ) همان سالی که نمایش شنا در آتش قیامتی به پا کرد و دبگر بار جوایز ارزشمندبهترین طراحی ، نویسندگی و کارگردانی آن جشنواره را نیز از آن خود کرد،و بعد از آن سال ۹۰  (جشنواره سی ام ) با نمایش “خون رقصه” که بازهم جوایز متعددی را در حوزه های متفاوت تصاحب کرد.
حقیقت این است که در کارنامه ی هنری این استاد فرهیخته ، ذره ای توقف و سکون نیست. همه ی سالهایی که از جوانی عبور کرده و به سپیدی موی رسیده  است ، لبریز از نقاط درخشانی است که روایتگر تلاش هایی اثر بخش در زمینه های متعدد نویسندگی ، کارگردانی ، بازیگری ، تدریس و آموزش بوده است. تلاش هایی که با دربرگرفتن همه ی سختی ها و ناملایمت ها و گرفتاری های ممکن ، روی داده است  و امروزه  ابن پشتکار و تلاش و بی وقفه بودن ، می تواند الگویی بسیار عملی و عینی واجرایی برای علاقمندان عرصه ی هنر باشد.
از همه ی این حقایق مسلم در زمینه تلاش های متعدد و درخشان این استاد فرهیخته در دهه های گذشته که بگذریم – که آنچه گفته شد ذره ای از این دریای بیکران است – به حقیقتی تلخ می رسیم و حقیقت این است که ما هنوز از معیارهای اصیل و وظایف مسلمی که به احقاق حقوق معنوی این بزرگ هنرمندانمنجر شود، به  واسطه ی تعصب ها ی کهنه ی دست و پا گیر و فراموشی های انتخابی و جابجایی های نابجای اولویت های فرهنگی، دور مانده ایم.تلخ تر آنکه ، خیلی زود یادمان می رود که این شخصیت های زجرکشیده ی هنر، سرمایه اند. سرمایه هایی که از سرمایه ی جان و لحظه به لحظه ی عمر شان و حتی آرزوها و تمایلات شان ، برای اعتلای نام هنر گذشته اند  و اکنون بنا به دلایلی معلوم، نگران آینده ای هستند که با خود ناتوانی و افتادگی و بیماری به همراه دارد و ابه لحاظ برخورداری از حمایت های اجتماعی موثر و امنیت روانی آن،  هم دریغ است و هم تردید.
حقیقت این است که برای این همه سال دغدغه ی تئاتر ملی – ایرانی که از اساسی ترین اعتقادات بدون تغییر این هنرمند خراسانی ست ، و برای سال ها تلاش و کوشش و مداومت های هنری اش در عرصه ی تاتر ایران زمین و همه ی تاثیر های ریز و درشتی که بر مسیر فزاینده ی تئاتر این مرز و بوم گذاشته است ، متولیان دور و نزدیک فرهنگ و هنر ، تنها به اعطای نشان درجه یک هنری (معادل دکترا)و چند نشان و تقدیر دیگر بسنده کرده اند و دیگر تلاشی برای احیای پاسداشت و نگهداشت منزلت شایسته و در خورایشان – و سایر هنرمندانی به مانند وی –تلاش هایی  ماندگار و صورت نگرفته است .
شاید در مقام مقایسه این گفته چندان مناسب نباشد اما وقتی شهرداری تبریز به همراه اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی آن ، برای تقدیر از “رضا ناجی ” بازیگر تبریزی فیلم آواز گنجشک ها که به عنوان اولین ایرانی دریافت کننده خرس نقره ای از جشنواره ای خارجی مطرح می شود، به منظور پاس داشت هنر و هنرمند ،اقدام به طراحی و رو نمایی از تندیس وی نموده و آن را ” گامی هرچند کوچک در راستای تجلیل از مقام هنری این بازیگر جهانی دانسته اند ” و همزمان نام یکی از سینماهای آن شهر را به وی اختصاص می دهند، شاید انجام اقداماتی مشابه و حتی بیشتر و بهتر برای نکو داشت و ماندگاری ارزش ها و تلاش های هنری استاد رضا صابری که آقای تئاتر ایران است، انتظاری خارج از توان و یا توقع چندان بالایی نباشد.این مهم ( تندیس و نام گذاری)  آنقدر ارزشمند است که نگارنده ی این سطور به انجام آن توسط مسئولین فرهنگی شهر ، پیشنهاد موکد دارد.
کلام آخر اینکه : رو نمایی مجدد از این همه حقیقتی که در لابلای تاریخ پر از فراز و نشیب تئاتر خراسان و ایران نهفته است ، صرفا برای بیان و نوشتن نبود . – اگر چه نگارنده بعنوان شاگردی کوچک که روزگاری افتخار شاگردی اش را داشته ، بیان این یادآوری ها  را به عنوان ادای دینی ناچیز ، برخود واجب می داند- اما این همه تلاشی است برای زدودن غباری که گذر زمان بر این همه مجاهدت های هنری و افتخار آفرینی های بی بدیل استاد صابری و  همه ی هنرمندان به یادگار مانده از هم دوره ای های این هنرمند ، نشانده است. تلاشی ست تا یادمان بماند که ” شنا در آتشی” که امروز به همت همه ی اهالی دلسوز هنرتئاترمشهد، دوباره به باز تولید و باز آفرینی رسیده است ، تنها یک نمایش برای قاب صحنه نیست بلکه برگی درس آموز و الگو دهنده از شناسنامه ی  هنری پر افتخار استادی مسلم است که تماشای آن یک کلاس پر از درس است.درس هایی از استادی بی ادعا اما بزرگ و فهیم و فاخر.
پ.ن :
* استاد رضا صابری سال ۱۳۸۲ موفق به دریافت گواهی‌نامه درجه یک هنریاز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی شد که معادل دکترا محسوب می شود . اگر چه به گفته ی خود استاد و به تعبیر نگارنده ، از این عنوان آبی گرم نمی شود.
* حسین صابری : عضو کانون منتقدین تئاتر خراسان رضوی
 




نظرات کاربران